193
آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین

اصل تکلیف و ثواب و عقاب سازگاری ندارد.

در مقابل این دیدگاه، معتزله کاملاً مخالف با اصحاب حدیث و چون معتقد بودند انسان خود، خالق افعال خویش است، هدایت و ضلالت را فعل انسان و به معنای سلوک و یا رویگردانی از طریق ایمان دانسته‌اند. معتزلیان آیاتی که مستند جبرگرایان در نسبت هدایت و اضلال به خداوند بود را در سایه ‌آیات دیگر تأویل کردند. ایشان معتقد بودند این آیات، متشابه است و باید با ارجاع به محکمات تفسیر و فهم شود. این مسئله طبیعی است که معتزلیان به دلیل باور به حسن و قبح عقلی و تعریفی که از عدل الهی داشتند، هدایت و ضلالت را فعل انسان دانسته، در این امور نقش تعیین‌کننده‌ای برای خداوند ترسیم نمی‌کردند. زیرا هدایت و ضلالت از اموری است که ثواب و عقاب در پی‌خواهد داشت و اگر خداوند مسئول هدایت و یا ضلالت فردی باشد و یا - چنانچه اصحاب حدیث معتقدند - خداوند هدایت یا ضلالت را در قلب افراد خلق نماید، تکلیف به ایمان، عملی لغو و ثواب یا عقاب برای چنین فردی نیز مطابق عدل نخواهد بود. با این مقدمات، معتزله تفسیر دیگری از مسئله هدایت و ضلالت خواهند داشت.

چنانکه پیش‌تر گفتیم، از نظر معتزله انسان خالق افعال خویش است، پس هدایت نیز باید در حوزه فعل انسان و به معنای سلوک طریق ایمان تعریف شود. هدایت اگر مقدمه ثواب است، باید فعل انسان و به اراده و استطاعت او پدید آمده باشد و هادی بودن خداوند تنها به معنای ارائه طریق می‌تواند معنا دهد. همچنین ضلالت به معنای سرپیچی کردن از طریق هدایت و صراط مستقیم، فعل انسان است و نمی‌توان این فعل را به خداوند منسوب دانست.

از این‌رو، بنا بر گزارش اشعری، بیشتر معتزله بر این باور بودند که معنای اضلال می‌تواند نام‌گذاری گمراهان با عنوان «ضالّون»، از سوی خداوند باشد؛ یعنی چون خداوند ایشان را ضال نامیده پس خود، مضل نام گرفته است و یا به این


آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
192

(إن تَحرِص عَلی هُدیهُم فَإنَّ اللّه لاَ یَهدی مَن یُضل)۱؛ اگر چه‏ بر هدايت آنان حرص ورزى، ولى خدا كسى را كه فرو گذاشته است هدايت نمى‏كند، و براى ايشان يارى‏كنندگانى نيست.

(فَمَن یُرِد اللّه أن یَهدیهُ یَشرَح صَدرَهُ لِلإسلام وَ مَن یُرد أن یُضِلَّه یَجعَل صَدرَه ضَیِّقاً حَرَجاَ کأنَّما یَصَّعَدُ فِی السَّماء)۲؛ پس كسى را كه خدا بخواهد هدايت نمايد، دلش را به پذيرش اسلام مى‏گشايد؛ و هر كه را بخواهد گمراه كند، دلش را سخت تنگ مى‏گرداند؛ چنان كه گويى به زحمت در آسمان بالا مى‏رود.

(یُضِلُّ اللّه مَن یَشاء وَ یَهدِی مَن یَشَاء)۳؛ خدا هر كه را بخواهد بيراه مى‏گذارد و هر كه را بخواهد هدايت مى كند.

(لَیسَ عَلَیکَ هُدیهُم وَ لکِنَّ اللّه یَهدِی مَن یَشاء)۴؛ هدايتِ آنان بر عهده تو نيست، بلكه خدا هر كه را بخواهد هدايت مى‏كند.

اما اشکال کار اینجاست که اگر هدایت و ضلالت، مخلوق خداوند و به اراده او در قلب فرد ایجاد شود، مسئله تکلیف و جزا را چگونه می‌توان تبیین و دفاع نمود؟ اگر اراده و اختیار انسان در انتخاب مسیر هدایت و یا ضلالت بی‌تأثیر است و این خداوند است که هر کس را بخواهد هدایت و یا گمراه می‌کند، آنگاه چگونه می‌توان پذیرفت که خداوند حکیم و عادل، چنین انسانی را تکلیف به قرار گرفتن در مسیر هدایت کرده و به او وعده و وعید دهد؟ به نظر می‌رسد خلق هدایت و ضلالت در قلب انسان با تفسیری که اصحاب حدیث مطرح می‌کنند، قابل پذیرش نیست و با

1.. سورۀ نحل، آیۀ ۳۷.

2.. سورۀ انعام، آیۀ ۱۲۵.

3.. سورۀ نحل، آیۀ ۹۳؛ سورۀ مدثر، آیۀ ۳۱.

4.. سورۀ بقره، آیۀ ۲۷۲.

  • نام منبع :
    آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
تعداد بازدید : 1299
صفحه از 230
پرینت  ارسال به