187
آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین

دیدگاه معتزلیان فاصله می‌گیرد.

مجموعه این مبانی، از باور متکلم درباره اراده و عدل الهی، مسئله حسن و قبح عقلی تا دیدگاه وی در موضوع استطاعت و قدرت بر فعل، شبکه‌ای مرتبط است که در ارتباط با هم، زمینه‌ساز یک نظریه در فاعلیت می‌شود. مثلاً در نگاه اصحاب حدیث، ‌اراده خداوند صفتی ذاتی و قدیم است؛ دایره این اراده نیز گسترده و شامل همه اشیا از جمله افعال انسان می‌شود. یعنی همان‌گونه که خداوند از ازل نسبت به همه امور آگاه است و علم پیشین دارد، اراده او نیز به همه امور تعلق گرفته است. این اراده هیچ محدودیت و قیدی ندارد و از آنجا که ملاک حسن و قبح - از نظر این گروه - ‌اراده خداوند است، افعال الهی همه حسن و نیکو است و همه با عدالت الهی سازگار است.

بنابراین، از نظر این جریان فکری اراده قدیم و مطلق الهی می‌تواند به افعال انسان تعلق بگیرد و در عین حال حسن و سازگار با عدل الهی باشد. در این نظام، نقش انسان به عنوان فاعل، کمرنگ می‌شود؛ بلکه می‌توان گفت در این نظام فکری، فاعلیت انسان در برابر فاعلیت خدا رنگ می‌بازد و به نفع فاعلیت خداوند کنار می‌رود. از آنجا که اراده الهی نافذ و تخلف‌ناپذیر است و کسی یارای مخالفت با اراده او را ندارد، خداوند به قدرت و اراده خویش افعال را پدید می‌آورد و ضرورتی ندارد که انسان از پیش، واجد قدرت و استطاعت بر فعل باشد. باید گفت اعتقاد به منشأ ایجادی غیر از خداوند با توحید ناسازگار خواهد بود. در حقیقت اصحاب حدیث برای حفظ سلطنت و حاکمیت مطلقه الهی و به دلیل روح انقیاد و تسلیم در برابر ظواهر کتاب و سنت، نتوانستند جایی برای قدرت و فاعلیت حقیقی انسان باز کنند. اگرچه این گروه در ظاهر تصریح به جبر ندارند، اما با نفی استطاعت پیشین و باور به اراده ازلی و غیر قابل تغییر الهی که نسبت به افعال بندگان تعلق گرفته و از طرفی باور به نظریه خلق اعمال که همه چیز و از جمله فعل انسان را مطابق با قضا و قدر الهی و


آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
186

اصحاب حدیث، در مفهوم و گستره استطاعت بود. از نظر معتزله رکن اساسی در تئوری فاعلیتِ انسان - که می‌توانست حریت و آزادی عمل و در نتیجه معناداری تکلیف و ثواب و عقاب را تأمین کند - همان استطاعت قبل از فعل بود که منشأ حرکت و فعل در فاعل خواهد شد. اما از نگاه اصحاب حدیث، پذیرش چنین استطاعتی با نگاه توحیدی منافات داشت و نباید غیر از قدرت قادر متعال به عامل دیگری برای حرکت و فعل، معتقد بود.

در برابر این دو دیدگاه، رأی امامیه بر پذیرش استطاعت به عنوان منشأ حرکت و فعل بود، اما در همان حال امامیه با تبیین‌های مختلفی این استطاعت یا مؤثر بودن آن را مشروط و مقید به عامل الهی می‌دانستند.

پیش‌تر در بیان دیدگاه امامیه گذشت که کسانی چون زراره و مؤمن‌الطاق، استطاعت را - همچون قدریان - به صحت و سلامت تفسیر می‌کردند و زمان حصول آن را قبل از فعل می‌دانستند، اما برخلاف قدریان، پدید آمدن فعل در پیِ این استطاعت را مشروط به اذن و اراده الهی می‌شمردند. دیگرانی چون هشام بن حکم و اتباع او، نیز با داخل نمودن اذن و اراده الهی در مفهوم استطاعت، حصول استطاعت واقعی که می‌تواند منشأ اثر باشد را حین‌الفعل دانسته، در ظاهر نیز از تعریف قدریان فاصله گرفتند. اندیشمندان امامیه، به دلیل باور به حریت و اختیار انسان، که لازمه پذیرش دو اصل تکلیف و عدل الهی بود، قدرت و استطاعت پیشین را ضروری می‌دانستند. به عقیده ایشان چون انسان آزاد است و حریت دارد، باید استطاعت بر اراده فعل داشته باشد و نظریه اصحاب حدیث قابل پذیرش نیست. اما به دلیل اصل حاکمیت اراده الهی و از آنجا که این عالم، حوزه سلطنت و فعل خداست، حقیقت استطاعت که منشأ ایجاد است، در زمان فعل و به اذن و اراده الهی تمام می‌شود؛ با همین ایده، نظریه استطاعت مع‌الفعل هشام شکل گرفت که هیچ منافاتی با پذیرش قدرت پیشین ندارد، اما با این همه از

  • نام منبع :
    آموزۀ أمر بین أمرین در ‌اندیشۀ امامیۀ نخستین
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    سازمان چاپ و نشر دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1398
    نوبت چاپ :
    اول
    شمارگان :
    500
تعداد بازدید : 1210
صفحه از 230
پرینت  ارسال به