و فعل انسانی را مورد توجه قرار میدهد. از جمله این مبانی، مسئولیت و تکلیف آدمی است. مکلف بودن آدمی و پذیرش این حقیقت که انسان به انجام یا ترک مجموعهای از افعال ملزم شده، در ادیان الهی مورد تأکید قرار گرفته است. همه شرایع و به ویژه شریعت اسلامی، انسان را در برابر خداوند دارای مسئولیتها و تکالیفی معرفی میکند. اگر چه در قرآن واژه تکلیف به کار نرفته است، اما مشتقات آن هفت بار تکرار شده و عموماً به این معنا است که خداوند آدمی را به انجام دادن آنچه در توانش نیست، مکلف نمیسازد (لا يُكَلِّفُ اللّه نَفسًا إِلّا وُسعَها). ۱
از آنجا که در معنای تکلیف، اراده و یا امر مکلِّف لحاظ شده است، این پرسش مطرح میشود که منشأ تکلیف کجاست؟ آیا خداوند به عنوان تکلیفکننده، نسبت به افعال انسان اراده و امر دارد؟ پیشتر درباره اراده الهی سخن گفتیم؛ یکی از اقسام اراده خداوند که در قالب اصطلاحی کلامی مطرح میشود، اراده تشریعی است. اراده تشریعی همان خواست شارع است که در قالب امر یا نهی ابراز میشود. بسیاری از فقهای مذاهب مختلف بر این نکته تأکید کردهاند که همه افعال اختیاری انسان، محکوم به تکلیفی از تکالیف شرعی است. یعنی یا مورد امر و یا مورد نهی قرار گرفته است.
بر همین اساس جریانهای کلامیِ حدیثگرا، وجوب تکالیف را سمعی میدانند و با انکار تکالیف عقلی، کتاب و سنت را به عنوان مصادر اصلیِ شناخت و تحصیل تکالیف معرفی میکنند.۲
در مقابل، متکلمان عقلگرا در یک تقسیمبندی کلی، تکالیف را به دو قسم عقلی و شرعی تقسیم میکنند. عقل، منبع شناخت پارهای از تکالیف است که به