در گزارشی که شیخ صدوق به طریق خود از اصبغ بن نباته از امیرالمؤمنین علیه السلام نقل کرده، این ارتباط به زیبایی بیان شده است؛ خداوند به داوود نبی علیه السلام وحی کرد که:
۰.ای داوود! تو اراده میکنی و خواستی داری و من هم اراده میکنم، ولی واقع نخواهد شد مگر آنچه من اراده کرده باشم. اگر تو در برابر اراده من تسلیم شوی، آنچه اراده و خواست توست به تو عطا میکنم و اگر تسلیم نشوی، تو را در آنچه خواستهای به مشقت میاندازم و در نهایت واقع نخواهد شد، مگر آنچه من اراده کردهام.۱
این بیان نشان میدهد که در افعال انسانها، هم خداوند اراده دارد و هم خود بندگان - حقیقتاً - اراده و فعل دارند، اما از آنجا که این عالم ملک خدا و تحت تدبیر و مدیریت اوست، آنچه واقع میشود به اراده الهی محقق میشود؛ ولو اینکه در پی اراده و فعل انسان پدید آید.
البته چنانچه پیشتر در معنای اراده و مشیت الهی گذشت، باید میان اراده و مشیت تکوینی خدا با اراده و مشیت تشریعی که ملازم با رضایت و حب است، تمایز گذاشت. بر این اساس بسیاری از اعمال ما متعلق اراده تکوینی خداوند هست، اما متعلق اراده تشریعی نیست. فضیل از امام صادق علیه السلام نقل کرده که فرمود: «شَاءَ اللّه أَنْ أَكُونَ مُسْتَطِيعاً لِمَا لَمْ يَشَأْ أَنْ أَكُونَ فَاعِلَه».۲ یعنی مشیت تکوینی خدا به آن تعلق گرفته است که من دارای استطاعت انجام کارهایی باشم که مشیت تشریعی خدا بدان تعلق نگرفته است، بلکه خداوند خلاف آن را تشریعاً مشیت کرده است. مثلاً من به مشیت تکوینی خدا، دارای قدرت و استطاعت انجام گناه