قُلْتُ لأَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام: الْمَعْرِفَةُ مِن صُنْعِ مَنْ هِیَ؟ قَالَ: مِنْ صنع اللّه عَزَّ وَجَلَّ؛ لَیْسَ لِلْعِبَاد فِیهَا صُنْعٌ.۱
به بیان دیگر، فاعلِ معرفت، خداوند متعال است نه انسان. پیداست با توجه به این روایات، ملاک اضطراری بودنِ معارف، بینیازی از فکر و نظر نیست، بلکه معیار اضطراری بودن، غیراختیاری بودن آن است که متضاد آن، اصطلاح معرفت اختیاری/ اکتسابی است. باورمندان به معرفت اختیاری بر آن بودند که انسان میتواند از راه فکر و نظر، معرفت را با اختیار و اراده خود کسب کند و آن را محقق سازد. بنابراین، معرفت اکتسابی معرفتی است که با اراده کردنِ نظر، محقق میشود، به این معنا که میان ابزار معرفت (نظر و تأمل) و خود معرفت (حصول معرفت)، رابطه سببی قطعی و حتمی وجود دارد. این مطلب دقیقاً در روایت بزنطی از امام رضا علیه السلام عنوان شده است که برخی اصحاب امامیه گمان کردهاند معارف اکتسابی است و پنداشتهاند که اگر نظر و فکر کنند، خود به معرفت دست مییابند:
۰.إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِنَا یَزْعُمُونَ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مُکْتَسَبَةٌ وَأَنَّهُمْ إِذَا نَظَرُوا مِنْ وَجْهِ النَّظَرِ أَدْرَکُوا، فانکر علیه السلام ذلک....۲
به بیان دیگر، اگر معرفت، اکتسابی باشد به این معنا که میان ابزار معرفت و حصول معرفت، رابطه سببیت و حتمیت باشد، ممکن نیست فردی تلاش کند و از راه فکر و نظرِ صحیح پیجوی معرفت باشد، اما به معرفت نرسد! در حالی که اگر معرفت اضطراری باشد، چه بسا فردی نهایتِ تلاش خود را از راه نظر و فکر بکند، ولی به معرفت نائل نشود و به بیان دیگر، خداوند معرفت را در او ایجاد نکند. البته، ممکن است خداوند معرفت را به کسی که از راه نظر و فکر تلاش کرده، اعطا کند؛