اتَّفَقَ الْجَمِیعُ لا تَمَانُعَ بَیْنَهُمْ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْیَةِ ضَرُورَةٌ، فَإِذَا جَازَ أَنْ یُرَى اللّه بِالْعَیْنِ وَقَعَتِ الْمَعْرِفَةُ ضَرُورَة۱؛ همگان بدون هیچ اختلافی اتفاق دارند که [تحققِ] معرفت، از جنبه دیدهشدن ضروری (حتمی) است، پس اگر ممکن باشد که خدا به چشم دیده شود، شناخت حتما حاصل آید.
در این روایت، تحقق معرفت از جهت رؤیت که یکی از حواس پنجگانه است، ضروری و حتمی به شمار آمده است.۲ در نتیجه میان تحقق معرفت و مقدمات تحصیل معرفت، یک تلازم و حتمیت پذیرفته شده است؛ اختلاف بر سر تحصیل مقدمات معرفت با واسطه نظر و استدلال بوده که آیا حتماً منجر به معرفت میشود یا نه؟ (النظر والقیاس یؤدیان الی العلم او لا یؤدیان الی العلم؟). نیز بر اساس ظاهر عبارت اشعری، به ضمیمه روایتی دیگر از حضرت رضا علیه السلام که در پاسخ به پرسش راوی از اکتسابی بودن معرفت از راه نظر و فکر، آن را انکار کردند:
۰.أَصْلَحَکَ اللّه إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِنَا یَزْعُمُونَ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مُکْتَسَبَةٌ وَ أَنَّهُمْ إِذَا نَظَرُوا مِنْ وَجْهِ النَّظَرِ أَدْرَکُوا فَأَنْکَرَ ذَلِک.۳
این احتمال به دست میآید که جمهور امامیه معتقد بودند نظر و قیاس به علم نمیانجامد؛ در مقابل، معتقدان به معرفت اکتسابی بر آن بودند نظر و استدلال به معرفت میانجامد: «یزعمون ان المعرفةَ مکتسبةٌ وأنهم إذا نظروا من وجه النظر، ادرکوا».۴