75
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

به دست آمده با واسطه نظر و استدلال و هم معارف به دست آمده با واسطه غیرآن (مانند حواس) را اضطراری بدانند، بلکه گویا تنها معارف به دست آمده از طریق نظر و استدلال را اضطراری می‌دانستند. این ادعا را هم ظاهر عبارات اشعری در مقالات الاسلامیین و هم برخی شواهد روایی دیگر تأیید می‌کنند.

عبارت اشعری - چنان‌که گذشت - این‌ بود: «الفرقة الاولى منهم و هم جمهورهم یزعمون أن المعارف کلّها اضطرار وأن الخلق جمیعاً مضطرّون وأن النظر والقیاس لا یُؤدّیان الى علم وما تعبّد اللّه العبادَ بهما».۱ از کنار هم قرار دادن دو عبارت «المعارف کلها اضطرارٌ»‌ (به معنای این‌که معارف صنع انسان نیست و غیراختیاری است) و «وأن النظر والقیاسَ لا یُؤدّیان الى علم»، این احتمال به دست می‌آید که محل بحث اصحاب امامیه، به‌کارگیری نظر و استدلال در تحقق معرفت بوده که آیا حتماً به معرفت می‌انجامد یا نه؟ به بیان دیگر، عبارت «وأن النظر والقیاسَ لا یُؤدّیان الى علم» عبارت «المعارف کلها» را تبیین می‌کند به این‌که معارف نظری، محل بحث بوده و در واقع، شاهدی است بر این‌ احتمال که معارف حسی (معارف به دست آمده از طریق حواس پنج‌گانه) از محل بحث و نزاعِ اصحاب امامیه، خارج بوده است.

به عبارت دیگر، اصحاب امامیه به حتمیت تحقق معرفت از طریق نظر و استدلال باور نداشتند،۲ ولی در عین حال، به حتمیت تحقق معرفت از طریق حواس باور داشتند؛ چنان‌که از روایت امام رضا علیه السلام نیز این مطلب به دست می‌آید. بر اساس این روایت شریفه، در تحقق معرفت از طریق رؤیت (که یکی از حواس پنج‌گانه است) اختلافی وجود نداشته است:

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۱.

2.. توضیح این مطلب، در ادامه خواهد آمد.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
74

آزادی اراده، برساخته اراده و اختیار انسان‌ها می‌دانستند؛ به استثنای اصحاب المعارف از معتزلیان که همه معارف را اضطراری می‌دانستند تا مقدمات اراده و اختیار انسان کامل باشد. بنابراین، از راه این‌که اکثر رقیبان فکری امامیه در بحث معرفت اضطراری، همه معارف را مورد بحث و مناقشه داشتند، می‌تواند شاهدی باشد بر این‌که اصحاب امامیه نیز همه معارف - چه از دینی و چه غیر دینی - را مدّ نظر داشتند.

حاصل آن‌که با توجه به فضای بحث و اختلاف مکاتب فکری در این‌که جنس معرفت تحت اختیار انسان‌هاست یا خارج از قلمرو اختیار انسان است و با توجه به شواهد و قرائن تاریخی و روایی، معلوم می‌شود که اضطراری بودن یا اختیاری و اکتسابی بودن همه معارف - چه معارف دینی و چه غیر دینی - محط بحث و محل مناقشه بوده است، نه صرفاً معرفة اللّه و معارف بنیادین دینی.

ب) معارف اعم از نظری و غیرنظری

دومین جهت اطلاق عبارت «المعارف کلها»، چه معارف به دست آمده از طریق نظر و استدلال و چه معارف به دست آمده از طریق غیر نظر و استدلال را در بر می‌گیرد که باید صحت و سقم آن‌ با شواهد روایی و تاریخی سنجیده شود. به بیان دیگر، پس از آن‌که معلوم شد مراد از «المعارف/ المعرفة» همه معارف دینی و غیر دینی و معارف بشری و غیربشری است، باید ببینیم آیا مطلق معارف چه از راه فکر و استدلال و چه از طریق غیر آن ‌را نیز شامل می‌شود، یا از این جهت اطلاق ندارد؟

به نظر می‌رسد به دلیل وجود برخی شواهد، از نظر اصحاب امامیه از این لحاظ اطلاقی در کار نبوده است. یعنی این‌گونه نبود که اصحاب امامیه هم معارف

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20502
صفحه از 285
پرینت  ارسال به