57
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

اشعری معتقدان به قول چهارم را هم‌رأی معتزله در مسئله قَدَر می‌داند؛ یعنی آنان به احتمال اصحاب الاستطاعة از امامیان بودند که بسان معتزلیان استطاعت را قبل الفعل می‌دانستند (برای مثال، مانند زراریه).۱ با این حال، هر دو گروه خصومت در دین را جایز نمی‌دانستند.

از دیگر منابع تاریخی که گزارش‌هایی درباره آراء امامیان نخستین ارائه کرده، اوائل المقالات ‌شیخ مفید است که اشاراتی دارد بر این‌که برخی امامیان معتقد به اضطراری بودن معرفت بودند:

‏‌شیخ مفید می‌گوید: «معرفت به خداوند متعال و انبیاء و همه امور غایب اکتسابی است و جایز نیست معرفت به آنها اضطراری باشد و این مذهب کثیری از امامیه است».۲

‌شیخ مفید در این گزارشِ تاریخی، قول به معرفت اکتسابی را به کثیری از امامیه نسبت می‌دهد نه به همه امامیه. معلوم می‌شود که برخی امامیان، معارف را اضطراری می‌دانستند.۳ از طریقِ دیگر شواهد و آثار به‌جامانده می‌توان به معتقدان به اعتقادات آن دسته دسترسی پیدا کرد.

1.. شهرستانی عبارتی شبیه به عبارات اشعری دارد «وحكى عن الزرارية أن المعرفة ضرورية و أنه لا يسع جهل الأئمة. فإن معارفهم كلها فطرية ضرورية. و كل ما يعرفه غيرهم بالنظر فهو عندهم أوّليّ ضروري و فطرياتهم لا يدركها غيرهم (شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۸)». اما بحث شهرستانی و اشعری متفاوت است. اشعری جواز یا عدم جواز معرفت به امام را بحث می‌کند، اما شهرستانی در موضوع علم امام و جواز جهل در امام را مطرح می‌کند و البته، معرفت فطری اضطراری را با معرفت اولی بدیهی خلط کرده است.

2.. «أقول إنّ المعرفة باللّه تعالى اکتساب وکذلک المعرفة بأنبیائه علیهم السلام وکل غائب، وإنه لایجوز الاضطرار إلى معرفة شی‏ء مما ذکرناه وهو مذهب کثیر من الإمامیة» (‌‌شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۱).

3.. عبارت ‌شیخ مفید کثیری از امامیه است نه اکثر امامیه؛ از این‌رو، چه بسا میان سخن او و سخن اشعری تنافی نیست و می‌تواند هر دو سخن ناظر به زمان واحدی باشد.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
56

نیست.۱

اشعری در بحث اختلاف روافض در امکان و جواز جهل به ائمه اطهار علیهم السلام نیز‌ به قول برخی امامیه در معارف اضطراری اشاره کرده است:

۰.گروه سوم از امامیه، یعفوریه (پیروان عبداللّه بن ابی یعفور) هستند که بر این باور بودند که جهل (به) ائمه علیهم السلام جایز است و مردم به سبب جهل به ائمه علیهم السلام نه کافرند و نه مؤمن (زیرا معرفت یا جهل به امام در اختیار انسان نیست تا ایمان یا کفر را به همراه داشته باشد). دسته چهارم از امامیه، کسانی بودند که در مسئله «قدر» به دیدگاه معتزله باور داشتند و معارف را ضروری (اضطراری) می‌دانستند و با یعفوریه در جواز جهل به ائمه علیهم السلام متفاوت بودند و خصومت در دین را جایز نمی‌دانستند. البته یعفوریه نیز خصومت در دین را جایز نمی‌دانستند.۲

یعفوریه جهل به امام را ممکن می‌دانستند، اما برخی امامیه جهل به امام را ناممکن می‌دانستند. البته، هر دو طیف، معارف را ضروری می‌دانستند، با این تفاوت که به‌رغم آن‌که یعفوریه معرفت امام را إعطایی می‌دانستند، اما به ظاهر معتقد بودند که معرفت امام به همه إعطا نشده است؛ اما قول چهارم معارف را اضطراری می‌دانستند و معرفت امام را هم مانند معرفة اللّه فطری و سرشته شده در وجود انسان‌ها می‌دانستند.

1.. «والفرقة الثامنة منهم یزعُمون ان العقولَ لا تدلّ على شی‏ء قبل مجى‏ء الرسل ولا بعد مجیئهم و انه لا یُعلم شی‏ءٌ من الدین ولا یُلزم فرضٌ الا بقول الرسل والائمّة و ان الامام هو الحجّة بعد الرسول، لا حجّة على الخلق غیره» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۳).

2.. والفرقة الثالثة منهم وهم «الیعفوریة» یزعمون انه قد یسع جهل الائمة وهم بذلک لا مؤمنون ولا کافرون. و الفرقة الرابعة منهم یقولون فى القدر بقول المعتزلة، ان المعارف ضرورة ویفارقون الیعفوریة فى جهل الائمة ولا یستحلّون الخصومة فى الدین والیعفوریة أیضا لا تستحلّها (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۹-۵۰).

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20768
صفحه از 285
پرینت  ارسال به