اشعری معتقدان به قول چهارم را همرأی معتزله در مسئله قَدَر میداند؛ یعنی آنان به احتمال اصحاب الاستطاعة از امامیان بودند که بسان معتزلیان استطاعت را قبل الفعل میدانستند (برای مثال، مانند زراریه).۱ با این حال، هر دو گروه خصومت در دین را جایز نمیدانستند.
از دیگر منابع تاریخی که گزارشهایی درباره آراء امامیان نخستین ارائه کرده، اوائل المقالات شیخ مفید است که اشاراتی دارد بر اینکه برخی امامیان معتقد به اضطراری بودن معرفت بودند:
شیخ مفید میگوید: «معرفت به خداوند متعال و انبیاء و همه امور غایب اکتسابی است و جایز نیست معرفت به آنها اضطراری باشد و این مذهب کثیری از امامیه است».۲
شیخ مفید در این گزارشِ تاریخی، قول به معرفت اکتسابی را به کثیری از امامیه نسبت میدهد نه به همه امامیه. معلوم میشود که برخی امامیان، معارف را اضطراری میدانستند.۳ از طریقِ دیگر شواهد و آثار بهجامانده میتوان به معتقدان به اعتقادات آن دسته دسترسی پیدا کرد.
1.. شهرستانی عبارتی شبیه به عبارات اشعری دارد «وحكى عن الزرارية أن المعرفة ضرورية و أنه لا يسع جهل الأئمة. فإن معارفهم كلها فطرية ضرورية. و كل ما يعرفه غيرهم بالنظر فهو عندهم أوّليّ ضروري و فطرياتهم لا يدركها غيرهم (شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۸)». اما بحث شهرستانی و اشعری متفاوت است. اشعری جواز یا عدم جواز معرفت به امام را بحث میکند، اما شهرستانی در موضوع علم امام و جواز جهل در امام را مطرح میکند و البته، معرفت فطری اضطراری را با معرفت اولی بدیهی خلط کرده است.
2.. «أقول إنّ المعرفة باللّه تعالى اکتساب وکذلک المعرفة بأنبیائه علیهم السلام وکل غائب، وإنه لایجوز الاضطرار إلى معرفة شیء مما ذکرناه وهو مذهب کثیر من الإمامیة» (شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۱).
3.. عبارت شیخ مفید کثیری از امامیه است نه اکثر امامیه؛ از اینرو، چه بسا میان سخن او و سخن اشعری تنافی نیست و میتواند هر دو سخن ناظر به زمان واحدی باشد.