47
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

معرفت اضطراری به معنای معرفت غیراختیاری، که در آن، تحقق معرفت در اختیار انسان نیست و فاعل معرفت خداوند است نه انسان؛ ب) معرفت بدیهی و بی‌نیاز از استدلال و نظر که خود به‌ ‌خود در انسان حاصل است.

اگر منظور از اضطراری، معنای اولی با معیار غیر اختیاری بودن حصول معرفت باشد، بهترین تعبیر، همان تعبیر «معرفت اضطراری» است، گرچه تعبیر «معرفت ضروری» هم به‌جای آن و مترادف آن استعمال شده است، اما این اصطلاح چون در معنای بدیهی منطقی رایج است، کاربردش در معنای غیراختیاریِ مورد نظر دقیق نیست. اما اگر منظور از اضطراری معنای دوم با معیار بی‌نیازی از نظر و استدلال باشد، به معنا و مفهوم ضروری در اصطلاح منطق، بسیار نزدیک خواهد بود. در نتیجه، استعمال معرفت ضروری بهتر و دقیق‌تر از اصطلاح معرفت اضطراری خواهد بود. جالب آن‌که قدما (مانند جاحظ و اشعری) در به‌کارگیری اصطلاح معرفت اضطراری و ضروری، دقیق‌تر از متأخران بوده‌اند و برای مثال، جاحظ تعبیر «معرفت اضطراری» را به کار برده است۱ و اشعری نیز از اصطلاح اضطراری برای معرفی دیدگاه جمهور امامیه استفاده کرده است،۲ اما در کتاب‌های متأخران این دقتِ در تعبیر دیده نمی‌شود.

آنان گاهی معرفت ضروری را به معنای معرفت اضطراری تعریف می‌کنند۳ و گاهی میان معرفت ضروری (به معنای بدیهی و بی‌نیاز از نظر و استدلال) با معرفت اضطراری (به معنای غیر اختیاری و إلجائی) خلط کرده‌اند.۴

1.. جاحظ، رسالة فی المعرفة، ص۱۱۱-۱۱۲، ۱۱۷-۱۱۸.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۱.

3.. ‌قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۲۲، ۲۳، ۲۵؛ شریف مرتضی، الذخیرة، ص۱۵۵-۱۵۷؛ ملاحمی، المعتمد فی اصول الدین، ص۲۳-۲۴.

4.. شیخ طوسی در ذیل آیات مربوط به احتجاج حضرت ابراهیم علیه السلام با خورشید و ستاره و ماه‌پرستان، می‌فرماید: این آیات بر این دلالت دارند‌ که معرفت الله ضروری نیست؛ زیرا اگر ضروری می‌بود، حضرت ابراهیم علیه السلام نباید برای آنان استدلال می‌آورد! بلکه باید می‌گفت: شما چگونه ستاره می‌پرستید در حالی که بالضروره می‌دانید آنها حادث هستند و مُحدثی دارند؟! (شیخ طوسی‌، التبیان، ج۴، ص۱۸۶). پیداست در این‌جا معرفت ضروری به معنای معرفت بدیهی و بی‌نیاز از نظر و استدلال گرفته شده است؛ نه به معنای اضطراری فطری و به معنای موهوبی بودن!


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
46

معرفت صنع و فعل خود انسان خواهد بود.۱

از آن‌جا که معرفت اکتسابی (اختیاری) با اراده انسان و با خِرَدورزی و تعقل حاصل می‌شود، بنابراین، از نظرگاه معتقدان به معارف اکتسابی، نظر و استدلال واجب است، بلکه نخستین واجب بر انسان، نظر کردن و خِرَدورزی است؛ زیرا تنها راه وصول به معرفت را تفکر و نظر می‌دانستند.۲ ناگفته نماند که امامیان نخستین در مدرسه کوفه - چنان‌ که در ادامه تبیین خواهد شد - اختیاری و اکتسابی بودنِ معرفت به این معنا ‌که مختار است تا مقدمات معرفت (فرآیند معرفت) را کسب کند، انکار نمی‌کردند، بلکه آن را فریضه و واجب می‌دانستند؛ اختلاف آنان در این بود که آیا کسب مقدمات علم و مجموع تلاش‌های انسان‌ها، به معنای احاطه بر معلوم و تحقق حتمی معرفت است یا این‌که تنها مقدمه‌ای برای حصول معرفت‌اند؟

شایان ذکر است که بحث اضطراری بودن معرفت، ربطی به عقلی یا غیرعقلی بودن معرفت ندارد، به این معنا که اعتقاد به اضطراری بودن معرفت (به معنای غیر اختیاری) لزوماً به معنای انکار معرفت عقلی و نیز انکار تعقل و استدلال و خِرَدورزی در مرحله فرآیند معرفت نیست، بلکه قابل جمع است و اساساً اختلاف اصلی جمهور امامیان نخستین با معتزلیان و دیگران در آن بود که معتقد بودند، تعقل و خِرَدورزی، به تحقق معرفت نمی‌انجامد؛ در نتیجه برآیند و حصول معرفت خارج از اراده انسان و امری غیراختیاری است.

جمع‌بندی

حاصل سخن آن‌که معرفت اضطراری دو ملاک و معیار متفاوت داشته است: الف)

1.. ملاحمی، المعتمد فی اصول الدین، ص۲۴.

2.. همان، ص۷۶.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20549
صفحه از 285
پرینت  ارسال به