41
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

متمایز مقوله عامی بوده است که شامل امور حسی، امور عقلی و نظری و امور فطری می‌شده است. برخی همچون نظّام بر این باور بودند که معرفت در امور حسی اضطراری است۱ و گروهی بر آن بودند که قلمرو معرفت اضطراری همه معارف بشری را در برمی‌گیرد، چنان‌که جاحظ و اصحاب المعارف معتقد بودند۲ و البته، بیشتر امامیان نخستین و اهل حدیث، همه معارف نظری بشری و معارف امور فطری را اضطراری می‌دانستند.۳

در این تحقیق، از معرفت اضطراری که عام است و قلمرو آن فراتر از امور فطری است، با اصطلاح «معرفت اضطراریِ عام» یاد می‌کنیم تا با معرفت اضطراری در قلمرو امور فطری مشتبه نشود و در مقابل، از معرفت اضطراری در قلمرو امور فطری با اصطلاح «معرفت اضطراری خاص» یاد می‌کنیم. حوزه معنایی معرفت اضطراری را از طریق همنشین‌ها و جانشین‌ها و نیز با بررسی تقابل‌ و ضد آن می‌توان معناشناسی کرد. اصطلاحات جانشین‌های معرفت اضطراری عبارتند از: ۱) معرفت ضروری؛ ۲) معرفت فطری و ۳) معرفت اکتسابی/ اختیاری که در ادامه به اختصار توضیح داده می‌شوند.

معرفت ضروری

واژه «ضرورت» در لغت دست‌کم در سه معنا استعمال شده است: ۱) گاهی به معنای حتمی و قطعی است؛ ۲) گاه به معنای بدیهی استعمال شده و ۳) گاهی به معنای غیراختیاری و مترادف اضطراری و إلجاء به‌کار رفته است.۴ بنابراین، اصطلاح

1.. جاحظ، المسائل والجوابات فی المعرفة، ص۱۰۹.

2.. همان؛ ‌قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۵۷.

3.. بیان تفصیلی و ارائه شواهد این ادعا در ادامه خواهد آمد.

4.. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۰۵؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۳۶۰.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
40

است. در واقع، اصطلاح «معرفت ضروری» فیلسوفان و منطق‌دانان با اصطلاح «معرفت اضطراری» متکلمان و اندیشوران امامیه و اهل حدیث، خلط شد.

متفاوت بودن ملاک و معیار اضطراری بودن معرفت در میان اندیشوران نخستین اسلامی، سبب خلط مباحث در موارد متعددی شده است که در نوشتار حاضر به آن توجه شده است. بنابراین، معرفت اضطراریِ مصطلح، دو معنا و کاربرد متمایز داشته است: الف) «بی‌نیاز از استدلال و نظر» و ب) «غیراختیاری و الجائی». پیداست که نسبت میان آن‌دو، عموم و خصوص من وجه است که موارد اشتراک و موارد افتراقی دارند: مورد اشتراک در آن دو، معرفتی است که هم غیراختیاری و هم بی‌نیاز از استدلال و نظر هستند؛ مانند معرفت امور فطری و مورد افتراق آن دو نیز معرفتی است که در عین اختیاری بودن، نیازمند به استدلال نیست؛ مانند معرفت‌های حاصله از طریق حواس پنج‌گانه و نیز شامل معرفت‌هایی می‌شود که در عین غیراختیاری بودن، نیازمند نظر و استدلال‌اند، مانند معرفت‌های نظری در دیدگاه امامیان در مدرسه کوفه؛ به این صورت که معتقد بودند فرآیند معرفت، اکتسابی است و نیازمند به نظر و استدلال هم هست، اما برآیند معرفت، اضطراری و خارج از حیطه اراده انسان است. با توجه به آن‌که نسبت بین دو معیار یاد شده عام و خاص من وجه است، در برخی موارد، معرفتی بر پایه هر دو معیار می‌تواند ضروری باشد، مانند ابتدائیات (بدیهیات).۱

با توجه به مطالب گفته شده می‌توان گفت که معرفت اضطراری، با دو ملاک

1.. شیخ طوسی بسان سید مرتضی، ابتدائیات را از جمله علوم ضروری دانسته که فعل ما نیست و فعل دیگری است و بدون سبب حاصل می‌شود، اما علم به مشاهدات (محسوسات) را از جمله علوم ضروری که فعل غیر ما در ماست و ضرورتاً و با سبب ایجاد می‌شود، ذکر کرده است. در مقابل، افرادی چون بشربن معتمِر، مشاهدات و محسوسات را فعل اختیاری ما نه فعل دیگری در ما، به‌شمار آورده‌اند (نک: شیخ طوسی‌، الاقتصاد فی الاعتقاد، ص۱۷۹ـ۱۸۰).

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20696
صفحه از 285
پرینت  ارسال به