نسبتهای جانشینی، نسبتهای همنشینی و نسبتهای تقابلی، بیشتر از بقیه مورد توجه معناشناسان قرار گرفتهاند.۱
علم و معرفت در کتاب و سنت، در موارد متعددی بهعنوان همنشین استعمال شدهاند. از بررسی میدان معنایی علم و معرفت و مقایسه میدان معنایی آندو، این به دست میآید که در جهات مختلفی، میدان معنایی معرفت و علم - از جمله حوزه صرفی و نحوی، معنای پایه، استناد فاعلی و مفعولی و غیره - همپوشانی دارند.۲ از اینرو، بهعنوان جانشین و مترادفِ هم استعمال شدهاند.
البته، در معناشناسیِ میدان معنایی علم در کتاب و سنت به دست میآید که گستره استعمال علم از همه واژههای مترادف و جانشینهای معنایی گستردهتر است. دیگر واژههای جانشین - همچون معرفت، عقل، شَعر، فقه و فهم - اگرچه مشابه علم هستند، اما دقیقاً معنای علم را با این وسعت و عمومیت معرفی نمیکنند.۳ هر کدام از آنها مشتمل بر قیدی هستند که آن را از معنای کلی علم خارج میکند و به بیان دیگر، یکی از زیرشاخههای علم قلمداد میشوند.۴
یکی دیگر از عوامل تعیین میدان معنایی معرفت و علم، بررسی نسبتهای تقابلی آنهاست. با ملاک معنای پایه معرفت و علم، مشتقات واژههای (جهل، خرص، ظنّ، حسب، شکّ، ریب، زعم، مری، غفل، نسی) از واژههای تقابلی ابتدایی علم و معرفت به شمار آمدهاند. در تحلیل معناشناختی مقابلهای علم و معرفت مشخص میشود.
در واقع، برخی مقابلهای پیشگفته، با لایههایی از معنای علم یا معرفت، تقابل