257
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

خود در مورد رابطه تعقل و معرفت اضطراری را بیان کنند.

اصحاب معارف از معتزلیان با آن‌که معارف بشری را اضطراری و یا بالطبع می‌دانستند، مخالف تعقل و تفکر نبودند، بلکه معتقد بودند در فرآیند تحصیل معرفت، به غیر از اراده انسان‌ها امور دیگری که خارج از اراده و اختیار انسان‌هاست دخالت دارد؛ در نتیجه حصول معرفت (برآیند) تحت سلطه اراده و اختیار انسان نیست و معرفت، غیراختیاری (اضطراری) محقق می‌شود. از منظر آنان اضطراری و غیراختیاری بودن معرفت، منافاتی با اصل اختیار و اراده انسان‌ها ندارد، بلکه خود از شروط اختیار انسان‌هاست؛ زیرا دواعی انجام و فعل را در انسان‌ها مساوی می‌سازد و در واقع، کارکرد عقل را در برابر غلبه قوای طبع و خواهش‌های نفسانی، بالا می‌برد و موجب می‌شود انسان آزادانه انجام یا ترک فعلی را اختیار کند.

تحلیل نهایی و تبیین نظریه مختار

درباره انگاره معرفت اضطراری امامیان نخستین، اشاره به این نکته بسیار مهم است که آنان بر اساس راهنمایی‌ها و رهنمودهای کتاب و سنت پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل‌بیت علیهم السلام به اندیشه معرفت اضطراری روی ‌آوردند و آن را بر اساس مبانی فکری و اعتقادی که آنها را نیز از طریق راهنمایی‌های حضرات معصومین علیهم السلام به دست آورده بودند، نظریه‌پردازی کردند. بر این اساس، در روش و مبنای امامیه، دو اصلِ بنیادینِ «خِرَدگرایی» و «اختیارگرایی» (یعنی حجیت ذاتی عقل و و انکار جبر؛ البته، نه از نوع تفویض، بلکه از نوع امرٌ بین الامرینی) همواره بر دیگر مؤلفه‌های اعتقادی و فکری آنان حاکم بوده و اندیشوران امامی نظریه‌ها و دیدگاه‌های خود را با توجه به آن بنا می‌نهادند.

بر این اساس، در نظریه‌پردازی معرفت اضطراری امامیه سعی شده دو اصل


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
256

در میان امامیه، هشام بن حکم و پیروانش، بیشتر به تبیین رابطه تعقّل و معرفة اللّه فطری (اضطراری به معنای خاص) پرداخته‌اند. از منظر آنان با آن‌که معرفة اللّه، فطری است، اما بالفعل ساختن آن به خِرَدورزی و تعقل منوط است. البته، در مبنای اصحاب امامیه معرفة اللّه عقلی، خود به‌گونه‌ای معرفت اضطراری به معنای عام است به این معنا که به رغم تعقل و خِرَدورزی در فرآیند معرفت، برآیند معرفت، صنع اللّه و فعل خداست.

در مدرسه امامیه در بغداد هرچند معرفة اللّه فطری، مورد وازنش و انکار قرار گرفت، اما دو منبع معرفتی امامیه؛ وحی و عقل، همچنان مورد پذیرش بود. هرچند در قلمرو معرفتی هر یک از منابع معرفتی یاد‌شده و نیز درباره رابطه منبع وحی و عقل و نیز تقدم عقل یا وحی، میان ‌شیخ مفید و سید مرتضی اختلاف‌هایی وجود داشت که ‌شیخ مفید و شاگردش کراجکی عقل را در پرتو راهنمایی‌های وحی حجت می‌دانستند و آن‌ را نیازمند راهنمایی وحی در دانش و نتایج می‌دانستند، ولی سید مرتضی و شاگردش شیخ طوسی در مباحث اصول اعتقادی به حجیت انحصاری عقل معتقد بودند.

اهل حدیث، تعقل و خِرَدورزی در حیطه و قلمرو تعقل و استدلالی که در متن کتاب و سنت آمده است را قبول داشتند و معتقد بودند هیچ متفکر و عاقلی نمی‌تواند مانند خداوند و رسول، بیان عقلی داشته باشند؛ از این‌رو، در استدلال‌های آنان بهترین نوع خِرَدورزی و استدلال نهفته است و به تعقل و خِرَدورزی بیشتر نیازی نیست. با این حال از منظر آنان هم خِرَدورزی و استدلال در مرحله فرآیند معرفت و هم دست‌یابی و حصول معرفت در مرحله برآیند معرفت، فعل و صنع خداوندست.

معتزلی‌ها نیز اصل و اساس دین را مبتنی بر تعقل و خِرَدورزی می‌دانند و بر اساس رهیافت عقل، به اثبات خداوند و رسول می‌پردازند و معرفتی که از راه تعقل و خِرَدورزی حاصل شده را اصلاً اضطراری نمی‌دانستند تا بخواهند دیدگاه

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20669
صفحه از 285
پرینت  ارسال به