231
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

امور غایب تصریح می‌کند: «ان المعرفة باللّه تعالی اکتسابٌ وکذلک المعرفة بأنبیائه وکلّ غائب»۱ و آشکارا اضطراری بودن معرفة اللّه و معرفة‌ الرسول را انکار کرده و حصول معرفت به آنها را به قسمی از اقسام قیاس و استدلال و نظر دانسته است «وإنما یحصل بضربٍ من القیاس‏»،۲ آشکار می‌شود که ملاک و معیار او در اضطراری بودن معرفت، بی‌نیازی از نظر و استدلال است و با همین ملاک - که در واقع، ملاک بیشتر معتزلیان دوره میانه و متأخر بود - معارف را اکتسابی و نیازمند به استدلال و نظر معرفی می‌کند.

‌شیخ مفید، معرفة اللّه را غیر اضطراری می‌داند و به معرفت فطری و معرفت سرشته شده در فطرت انسان‌ها هم باور ندارد و بر این مبنا دلایل باورمندان به معرفت فطری از آیات و روایات را به‌گونه‌ای دیگر تفسیر می‌کند؛ برای مثال، او عهد بنی‌آدم به ربوبیت حضرت حق را که در آیه میثاق ذکر شده و یکی از مستندات قائلان به معرفت فطری است، به «اکمال عقلِ» آنان و نیز به دلالت آثار صنع حضرت حق بر حدوثشان و این‌که محدّثات، صانعی دارند، تفسیر کرده است.۳

در این رهگذر از منظر ‌شیخ مفید، معنای آیه با اکتسابی بودن معرفت، نه‌تنها تضادی ندارد، بلکه به نوعی در تأیید آن است. او از روایات مطرح در این موضوع نیز -‌ برای مثال - ‌روایتِ «فَطَرَهم علی التوحید»۴ را به معنای «فَطَرَهم للتوحید» می‌داند؛ یعنی منظور روایت آن است که خداوند مخلوقات را آفرید تا به توحید برسند، نه آن‌که همه انسان‌ها را فطرتاً بر توحید آفریده است؛ وگرنه از دیدگاه شیخ، اگر خداوند همه مخلوقات را بر توحید آفریده بود، هیچ‌کدام از عباداللّه نمی‌بایست

1.. ‌‌شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۶۱.

2.. همان، ص۸۸.

3.. ‌‌شیخ مفید، المسائل السرویة، ص۴۸.

4.. کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۳؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۲۹.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
230

می‌دانند؛ یعنی عبارت دقیقاً این‌گونه بوده است: «الردّ علی مَن یقول أن المعرفةَ مِن قِبَلِ الموجود»؛ بر این اساس، به نظر می‌رسد، ابوالقاسم کوفی به معرفت اضطراری معتقد بوده است.

۲. احتمال دیگر آن است که کتاب در ردّ بر معرفت پیشینی بوده و در واقع، عبارت این‌گونه بوده است: «الردّ علی من یقول أن المعرفةَ [تکون] مِن قَبل الموجود»؛ یعنی واژه «قبل» در این‌جا به فتح قاف و به معنای «پیش» است، در حالی که در احتمال اول، این واژه به کسر قاف و به معنای «جانب» و «ناحیه» است.

۳. همچنین احتمال دارد در ضبط این عنوان، اشتباهی رخ داده و الف و لام به واژه «موجود» اضافه شده است؛ از این‌رو، شاید عنوان کتاب در واقع، این‌گونه بوده است: «الرد علی مَن یقول المعرفة مِن قبلُ، موجودٌ» و یا این‌که الف و لام از آنِ «قبل» و عبارت در واقع، چنین بوده است: «الرد علی من یقول أن المعرفةَ من القبل، موجودٌ». در این صورت نیز ابوالقاسم کوفی معرفت پیشینی را رد کرده و احتمالاً به معرفت اکتسابی قائل بوده است.

حاصل بحث آن‌که از ابوالقاسم کوفی در بحث معرفت، تنها نام کتابی به جا مانده که مجمل است، بنابر یک احتمال، او در آن کتاب انگاره انتساب معرفت به انسان‌ها را انکار می‌کند و بنابر احتمال دیگر، او در زمره انکارکنندگان انگاره معرفت پیشینی است! و بسان دیگر متکلمان بغداد به اکتسابی بودن معارف باور داشته است.

‌شیخ مفید

از آن‌جا که ‌شیخ مفید (م ۴۱۳) به اکتسابی بودن معرفة اللّه، معرفة النّبی و معرفت

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20564
صفحه از 285
پرینت  ارسال به