217
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

استدلال نیست و راهی غیر از آن برای رسیدن به معرفت نیست، معلوم می‌شود که معرفة اللّه اکتسابی است؛ و گرنه اگر معرفة اللّه، «ضروری/ اضطراری» بود، دست‌کم دو محذور داشت: الف) باید کسانی که معرفة اللّه ندارند معذور باشند؛ زیرا خداوند به آنان معرفت عطا نکرده است؛ ب) طبیعتاً نباید عُقلا در خصوص خداوند اختلاف کنند،۱ اما در دستگاه معرفتی مخالفان اصحاب معارف، معرفة اللّه واجب است به جهت آن‌که معرفة اللّه لطف در انجام واجبات و اجتناب از قبیحات است.۲

پس معرفة اللّه از باب «لطف» واجب است و وجوب لطف هم از باب «وجوب دفع ضرر» است. البته، ابوعلی جبّایی وجوب معرفة اللّه را از باب «وجوب شُکر منعم» می‌دانست، اما ابوهاشم و ‌قاضی عبدالجبار آن ‌را قبول ندارند؛ زیرا معتقدند شُکر منعم در صورتی واجب است که مکلّف بداند منافع و نعمت‌های او از خداوند است و این معرفت، منوط به آن است که پیشتر خداوند را شناخته باشد.۳ از نظرگاه آنان، نظر و به‌دنبال آن کسب معرفة اللّه بر همه مکلّفان واجب است، نه این‌که برای برخی واجب باشد و برای برخی معرفة اللّه اضطراراً حاصل شود.۴

کوتاه سخن آن‌که از دیدگاه معتزلیان معتقد به معرفت اکتسابی، عقل قادر است کلیات مربوط به خداوند و صفاتش (مثل توحید و عدل) و وجوب شکر منعم و معرفت حسن و قبح را تحصیل کند. تنها وظیفه شرع، مشخص کردن روش‌های

1.. پیداست قاضی معرفت ضروری را معادل بدیهی در نظر گرفته است! و این با معنای اضطراری اصحاب المعارف و معتقدان به آن تفاوت دارد.

2.. ‌قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسة، ص۳۳.

3.. همان، ص۴۹.

4.. ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۵۱۲. برخی از زیدیان بر این باورند که معرفة اللّه برای انبیاء و برخی از اولیاء می‌تواند اضطراری و ضروری ‌باشد (ابن صلاح شرفی، شرح الاساس الکبیر، ج۱، ص۱۸۹).


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
216

این‌صورت تسلسل خواهد شد! پس تنها راه ممکن از دیدگاه معتقدان به معارف اکتسابی، نظر و استدلال است.۱

ج) مهلت نظر و فکر

قائلان به اکتسابی بودن معارف دینی، همچون نظّام و بِشربن معتمِر، معتقدند خداوند پس از مکلّف شدن انسان‌ها باید به آنان مهلت بدهد تا نظر و تأمل کنند، بنابراین، در مدت مهلت هیچ تکلیفی غیر از نظر ندارند. منظور از مهلت برای نظر، نه وقتِ محدود است و نه ممتد و موسّع، بلکه عرفاً باید به‌گونه‌ای باشد که در آن وقت «نظر» محقق شود و به معرفة اللّه بیانجامد که در این صورت اگر نظر کرده باشد به تکلیفش عمل کرده، در غیر این صورت، مقصر است؛ بنابراین، مدت مهلت در افراد مختلف می‌تواند متفاوت باشد.۲

از این‌رو، از نظرگاه آنان کسی که مکلّف شده و نظر بر او واجب شده اما نظر نکرده، چون تمکن به آن داشته و انجام نداده، مستحق عقاب است.۳ به تعبیر فنی، از دیدگاه معتزلیان تمکّن از معرفت قائم مقام تحقق معرفت به تکلیف است.۴

د) اکتسابی بودن معرفة اللّه

به اعتقاد قاضی عبدالجبار، از آن‌جا که معرفة اللّه تنها از طریق نظر به دست می‌آید و نظر و استدلال هم فعل ما انسان‌هاست، آشکار و روشن می‌شود که معرفة اللّه فعل ما و همچنین غیر ضروری است. به بیان دیگر، چون معرفة اللّه بی‌نیاز از نظر و

1.. ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۱۲۴.

2.. همان، ص۱۹۷؛ ملاحمی، الفائق، ص۳۸۵.

3.. ملاحمی، الفائق، ص۳۰۸.

4.. ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۸۸ـ۳۸۹.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20616
صفحه از 285
پرینت  ارسال به