صورت عدم تساوی دواعی و رجحانِ یک طرف بر طرف دیگر، باز هم انسان قدرت بر فعل را از دست نمیدهد و میتواند با اختیار و اراده خود آن را انجام دهد. افزون بر این، بنابر آیاتی چون (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)۱، نفس انسان هم تمایل به خوبیها دارد و هم تمایل به بدیها، در این صورت اگر معارف اضطراری برای انسانها الهام شود، در واقع، تساوی دواعی و انگیزهها نخواهد بود و بنابر مبنای اصحاب معارف (جاحظ) انسانها در این صورت باید مُلجأ و مجبور باشند؛ یعنی در صورت پذیرش مبنای تساوی دواعی نیز، معرفت اضطراری مخالف اختیار انسان و آزادی اراده خواهد بود.
د) تقدم معرفة اللّه بر معرفة النبی نه برعکس
در دستگاه معرفتی جاحظ معرفة النبی بر معرفة اللّه مقدم بود؛ زیرا بر آن بود معرفة اللّه در عوام الناس از طریق انبیاء به وسیله معجزه و دیگر دلایل، حاصل میشود. معرفت به صدق نبی هم اضطراراً (غیراختیاری) حاصل میشود، اما ابوعلی برخلاف جاحظ معرفة اللّه را بر معرفة النبی مقدم میدارد و معتقد است معرفة النبی هم مانند معرفة اللّه با نظر و استدلال حاصل میشود.۲
او در ردّ دیدگاه جاحظ میگوید: کسی که سمع به او میرسد از دو حال خارج نیست: یا خداوند را میشناسد و میداند او حکیم است که معجزه را بر کذاب اظهار نمیکند و یا اینکه خداوند را نمیشناسد؛ اگر خداوند را بشناسد همان حرف ما میشود که معتقدیم معرفت به خداوند و به توحید و عدلش مقدم بر معرفت انبیاء است و اگر خداوند را نشناسد چگونه میان نبی و متنبّی فرق بگذارد؟۳