209
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

ابوعلی در دیدگاه جاحظ درباره معرفة اللّه، می‌گوید: بنابر مبنای جاحظ که معرفة اللّه را از سوی انبیاء و از طریق اظهار معجزات آنان می‌داند، در واقع، معرفتی محقق نخواهد شد؛ زیرا معرفة اللّه در نظرگاه او به معرفت اضطراری نسبت به صدق انبیاء برای تشخیص نبی از متنبّی و معجزه از حیله منوط است، در حالی که تنها با نظر و استدلال و تجربه می‌شود به چنین معرفتی نائل شد.۱ وی معتقد است بر مبنای ابوعثمان اساساً احتیاجی به بعثت انبیاء نیست؛ زیرا معرفة اللّه نیز طباعاً و اضطراراً انجام می‌گیرد و خداوند قادر است معرفت خویش را بالطبع در انسان‌ها ایجاد کند، بدون نیاز به انبیاء و اظهار معجزات آنها.۲

ﻫ) پاسخ‌های نقضی به جاحظ

در مبنایِ معرفت طبعی جاحظ، فاعل معرفت خداوند متعال است که به‌واسطه طبایع ایجاد می‌شود. ایراد ابوعلی به جاحظ آن است که اگر فاعل معرفت خداوند متعال باشد، دیگر چه نیازی به تدبّر و نظر است؟! اگر معارف بالطبع است دیگر ارائه دلیل معنا ندارد، در این صورت ذکر ادله توحید و عدل در قرآن بی‌فایده است.۳ اگر معارف بالطبع حاصل می‌شود چه تضمینی هست که معارف برای مردم عادی ایجاد شود، ولی برای اهل آشنایی با ادله حاصل نشود؟! از کجا معلوم که معرفت برای غیرمکلف حاصل شود، اما برای مکلّف حاصل نشود؟! اگر معرفت طبعی است، چرا خداوند متعال روی‌گردانی از تفکر را ذم کرده و بندگان خود را به تدبّر و تفکر ترغیب کرده است؟!۴

1.. همان. البته، جاحظ، معرفت به صدق انبیا را اضطراری می‌دانست و آن‌را با انبوه اطلاعات متراکم و غیر قصدی از گذشته تبیین می‌کرد؛ در نتیجه، صدق نبی از متنبّی و حیله از معجزه، اضطراراً حاصل می‌شود.

2.. ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۲۹.

3.. همان، ص۳۲۰.

4.. همان، ص۳۲۱.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
208

صورت عدم تساوی دواعی و رجحانِ یک طرف بر طرف دیگر، باز هم انسان قدرت بر فعل را از دست نمی‌دهد و می‌تواند با اختیار و اراده خود آن را انجام دهد. افزون بر این، بنابر آیاتی چون (فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا)۱، نفس انسان هم تمایل به خوبی‌ها دارد و هم تمایل به بدی‌ها، در این صورت اگر معارف اضطراری برای انسان‌ها الهام شود، در واقع، تساوی دواعی و انگیزه‌ها نخواهد بود و بنابر مبنای اصحاب معارف (جاحظ) انسان‌ها در این صورت باید مُلجأ و مجبور باشند؛ یعنی در صورت پذیرش مبنای تساوی دواعی نیز، معرفت اضطراری مخالف اختیار انسان و آزادی اراده خواهد بود.

د) تقدم معرفة اللّه بر معرفة  النبی نه برعکس

در دستگاه معرفتی جاحظ معرفة ‌النبی بر معرفة اللّه مقدم بود؛ زیرا بر آن بود معرفة اللّه در عوام الناس از طریق انبیاء به وسیله معجزه و دیگر دلایل، حاصل می‌شود. معرفت به صدق ‌نبی هم اضطراراً (غیراختیاری) حاصل می‌شود، اما ابوعلی برخلاف جاحظ معرفة اللّه را بر معرفة ‌النبی مقدم می‌دارد و معتقد است معرفة ‌النبی هم مانند معرفة اللّه با نظر و استدلال حاصل می‌شود.۲

او در ردّ دیدگاه جاحظ می‌گوید: کسی که سمع به او می‌رسد از دو حال خارج نیست: یا خداوند را می‌شناسد و می‌داند او حکیم است که معجزه را بر کذاب اظهار نمی‌کند و یا این‌که خداوند را نمی‌شناسد؛ اگر خداوند را بشناسد همان حرف ما می‌شود که معتقدیم معرفت به خداوند و به توحید و عدلش مقدم بر معرفت انبیاء است و اگر خداوند را نشناسد چگونه میان نبی و متنبّی فرق بگذارد؟۳

1.. سورۀ شمس، آیۀ ۸.

2.. ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۰۸.

3.. همان، ص۳۲۸.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20574
صفحه از 285
پرینت  ارسال به