201
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

به اخلاطی که در بدنش وجود دارد، هنگامی که این اخلاط معتدل باشند، اعمال و رفتار انسان طبیعی است، در غیر این صورت، رفتارهای غیرارادی از او سر می‌زند، بنابراین، قدرت تصمیم‌گیری خردمندانه کاملاً بستگی به حالت طبیعیِ انسان دارد. او حتی برآن بود انسان در حالت معمولی و طبیعی نیز مقهور دواعی و انگیزه‌های غیر ارادی است.۱ از نظرگاه ابوعثمان، عقل به تنهایی توانایی احراز علم را ندارد و به ناچار باید از کتاب‌های دینی و آثار پیشینیان استفاده کند؛ آثاری که نتایج تجارب گذشتگان و برگزیده عقول آنها در آن به ودیعه گذاشته شده است. او معتقد بود اگر انسان‌ها در حدّ قوای غریزی‌شان رها شوند و با اندیشه‌ها و آثار گذشتگان و کتاب‌های الهی آشنا نباشند، در این صورت، درکشان از علم بسیار کم و تشخیص‌شان از امور خطا خواهد بود:

۰.ولو ان الناس ترکوا وقدر قوى غرائزهم ولم یهاجوا بالحاجة على طلب مصلحتهم والتفکر فی معاشهم وعواقب أمورهم وألجئوا إلى قدر خواطرهم التی تولدها مباشرة حواسهم دون أن یسمعهم اللّه خواطر الأولین وأدب السلف المتقدمین وکتب رب العالمین، لما أدرکوا من العلم إلا الیسیر ولما میزوا من الأمور إلا القلیل.۲

واقعیت آن است که وقتی جاحظ می‌گوید انسان قادر بر معرفت نیست، منظور او این است که انسان توانایی تحکّم و تسلط بر معرفت را ندارد و منظور او این نیست که انسان ناتوان از تحصیل معرفت است. او نقش اراده را در معرفت ملغی نمی‌کند، بلکه این نقش را محدود می‌سازد به حدّی که بر آن است معرفت محصول صرف اراده نیست، بلکه امور غیرارادی و غیراختیاری دیگر هم در تحقق معرفت دخیل‌اند.

1.. نک: فان اس، معرفةاللّه، مسئله‌ای دینی در تفکر معتزله، ص۱۸۰ـ۱۸۱.

2.. جاحظ، حجج النبوة، ص۱۳۵.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
200

شود و رشد کند و تحت تأثیر حوائج و دواعی به طرف نظر و استدلال سوق داده شود. از این‌رو، معتقد است که قوه عقل از طریق بحث و استدلال، قوی می‌شود و دقت و حساسیت آن افزایش می‌یابد و تجارب مختلف نیز آن را توان‌مند می‌سازد، به طوری که می‌تواند بر همه قوای طبیعی و شهوات انسان احاطه یابد و آنها را کنترل کند. نظر و استدلال کثرت نمی‌یابد مگر آن‌که خواطر و اندیشه افزایش یابد و خواطر و اندیشه‌ها افزایش نمی‌یابد مگر آن‌که حوائج و خواسته‌ها زیاد شود.۱

معرفت طبعی

جاحظ (م ۲۵۵) بر اساس مؤلفه‌های معرفتی یادشده که اضطراری بودن معارف را ضروری دانست؛ به دلیل آن‌که آن را شرط اختیار و آزادی اراده انسان به شمار می‌آورد، بر آن بود معارف در انسان ضرورتاً و بالطبع حاصل می‌شود. به بیان دیگر، هنگامی که انسان با نظر در ادله مواجه می‌شود، معرفت بالطبع برای او متولد می‌شود. از منظر ابوعثمان، معرفت فعل مباشر انسان نیست و اصطلاحاً متولد از اوست، و مبنای او در افعال متولده آن است که انسان هیچ فعلی جز اراده ندارد. در نتیجه، معرفت فعل انسان نیست، بلکه به مقتضای طبع او حاصل می‌شود.۲

بنابراین، معرفت از نگاه جاحظ در واقع، فعل اختیاری انسان نیست (چون مقتضای طبع اوست)، بلکه فعل خداوند به‌واسطه طبع انسان است. جاحظ با طرح نظریه «معرفت طبعی» در صدد اثبات این امر است که نیازهای درونی و بیرونی انسان بر چگونگی شکل‌گیری معرفت در او تأثیر می‌گذارد.

او همسو با اطبّای قدیم بر آن بود طبیعت انسان در اعمال خویش بستگی دارد

1.. جاحظ، حجج النبوة، ص۱۳۵.

2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۰۷.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20583
صفحه از 285
پرینت  ارسال به