نفس؛ ب) تلاش و کوشش بیشتر؛ ج) استناد به بدیهیات و ضروریات.
اما از منظر جاحظ سکون نفس، در مباحث معرفتشناختی نمیتواند معیار تشخیص حق از باطل باشد؛ زیرا از نظر او این معیار هم در صدق و هم در کذب (حق و باطل) وجود دارد؛ به بیان دیگر، هم حقدار و هم ناحق نسبت به نتیجهای که رسیدهاند سکون قلب دارند. انگیزه و تلاش بیشتر برای فعل هم نمیتواند معیار صدق و کذب باشد؛ زیرا آن هم در هر دو محقق است و حتی در مواردی انگیزه و تلاش اهل باطل در راستای اندیشه و مذهب باطلشان (مانند خوارج) از اهل حق بیشتر است.۱
از دیدگاه جاحظ، استناد به ضروریات و محکماتِ بدیهی نیز در مقام اثبات نمیتواند معیار درستی برای تشخیص صدق و کذب باشد؛ به دلیل آنکه همه کسبکنندگان معرفت - چه حق و چه باطل - در وجدانِ خودشان معتقدند که از ضروریات استفاده میکنند.۲ او خطاب به نظّام و دیگر معتقدان به معرفت اکتسابی میگوید: «اگر خیال میکنید تنها شما در مقام استدلال از ضروریات بهره میبرید، پس چرا خود شما در امور مختلف با هم اختلاف دارید؟! با چه ملاکی میخواهید بفهمید که کدام یک از شما حقّ و کدام یک ناحق هستید؟».۳
اضطراری بودن معرفة اللّه و معرفة النبی
از نظرگاه جاحظ معرفة النبی بر معرفة اللّه مقدم است؛ زیرا او معتقد است مردم از طریق پیامبران به خداشناسی میرسند، نه از طریق براهین حرکت و سکون و امثال