بِشر بن معتمِر
بشر بن معتمر (م۲۱۰) نیز احتمالاً به جهت کوفیالاصل بودن،۱ با دیدگاههای امامیان در کوفه و به جهت سکونت در بغداد با دیدگاههای اهل حدیث آشنا بود و بر پایه همان ملاک و معیار، معرفت اضطراری از منظر او معرفتی است که غیراختیاری و خارج از سلطه انسان باشد و در مقابل، معرفت اکتسابی (اختیاری) معرفتی است که در اختیار و اراده انسان باشد. بر این اساس، او همه معارف انسانها را اکتسابی دانست؛ زیرا معتقد بود همه معارف انسان - چه از طریق حواس به دست آمده باشند و چه از غیر طریق حواس - با اختیار و اراده انسان به دست میآیند و انسان با اختیار و اراده خودش، معارف را کسب میکند. مگر آن که معرفتی ناگهانی (بغتةً) و بیاختیار حاصل شود که در این صورت معرفت، اضطراری است.۲
پیداست که بِشر، در فرآیند حصول معرفت، به تسلط انسان بر ابزار و مقدمات معرفت، تمرکز دارد که بر اساس آن همانگونه که معارف به دست آمده از غیرحواس را اکتسابی میخواند، عیناً حصول معارف از طریق حواس را نیز اختیاری و اکتسابی میداند؛ زیرا بر آن است آدمی بر ابزار معرفت حسی (چون چشم و گوش) تسلط و سیطره دارد و با اختیار خویش به وسیله آنها معرفت و شناخت را کسب میکند.۳
از دیدگاه بنیانگذار اعتزال بغداد، از آنجا که مقدمات حصول همه معارف در دست ما و تحت سیطره و اختیار ماست، آشکار میشود که فاعل معرفت ما هستیم و معرفت تحت اختیار و قدرت ماست؛ پس همه معارف از هر طریقی که حاصل شوند، اکتسابی و غیراضطراریاند.
در واقع، بِشر بن معتمر، معتقد به برقراری رابطه سببیت تام، میان مقدمات