185
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

وما بعدهما من العلوم الحسیة والقیاسیة فهو علم اختیار وجائز أن یجعله اللّه تعالى ضروریاً على نقض العادة.۱

او در واقع، معتقد بود که‌ انسان‌ به طور طبیعی‌ و در سرشت‌ خود به‌ خداوند آگاه‌ می‌شود‌، اما در کنار این‌ خداآگاهی‌، وقتی‌ به‌ بلوغ‌ فکری‌ می‌رسد، باید بکوشد تا‌ دیگر اعتقادات‌ دینی‌ را به‌ تفصیل‌ و بی‌هیچ‌ درنگی‌ به دست‌ آورد. معرفت نخستین، ضرورتاً و نه با اختیار و اکتساب، حاصل می‌شود؛ زیرا تجربه و احساس مخلوق بودن و معرفة اللّه آن‌چنان به هم پیوند خورده‌اند که هیچ فردی نمی‌تواند از این معرفت سرباز زند، از این‌رو، انسان در قبال آن مسئولیت و تکلیفی ندارد، اما معرفت دوم ضروری نیست و باید انسان به هنگام رسیدن به بلوغ فکری و کمال عقل، معرفت دوم را به دست آورد و نسبت به آن مکلّف و موظف است.۲

با توجه به این‌که علّاف معارف حسی را اختیاری و اکتسابی می‌داند، آشکار می‌شود که معیار و ملاک او در معرفت اکتسابی معرفتی است که تحت اراده و اختیار انسان باشد و در مقابل، معرفت اضطراری، معرفتی است که غیراختیاری و خارج از اراده انسان است نه این‌که بی‌نیاز از نظر و استدلال باشد. ابوهذیل - همسو با اندیشه اندیشوران امامیه، اهل حدیث و غیلانیه - اصل معرفة اللّه را اضطراری و خارج از قلمرو اختیار انسان می‌داند و بر همین اساس، معرفة اللّه را تحت تکلیف نمی‌داند؛ در نتیجه، از دیدگاه او نخستین تکلیف، شناخت خداوند یا نظر و استدلال برای شناخت خداوند نمی‌تواند باشد؛ چون معرفت و شناخت خداوند متعال از حیطه اختیار که شرط تکلیف است، بیرون است. در مبنای او نخستین

1.. بغدادی، اصول الایمان، ص۳۲. «ابوهذیل گفت: شناخت خدا و شناخت دلیلی که به معرفة اللّه فرا می‌خواند ضروری است. غیر آنها علم اختیاری است، [اعم] از دانش‌های حسی و دانش‌های قیاسی (استدلالی)، [البته] جایز است خداوند متعال آنها (دانش‌های اختیاری) را بر خلاف عادت، ضروری کند».

2.. نک: فان اس.، معرفة اللّه، مسئله‌ای دینی در تفکر معتزله، ص۱۷۷.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
184

«اضطراری» است. آنان با عنوان «اصحاب المعارف»۱ و به سبب اعتقاد به فرآیند طبعیِ برخی معارف، به «اصحاب الطبایع» شهره ‌شدند.۲

به نظر می‌رسد توجه به مفهوم و معیار معرفت اضطراری از منظر صاحبان اندیشه، در شناخت دقیق نظریه‌های معرفت‌شناختی آنان از اهمیت شایانی برخوردار است و بی‌توجهی یا نادیده گرفتن آن سبب خلط برخی مباحث در طول تاریخ تفکر کلامی شده است.

مشایخ نخستین

ابوهذیل علّاف

هرچند از بنیان‌گذاران و مشایخ نخستین اعتزال، مطلبی به دست ما نرسیده است، اما از ابوهذیل علّاف (م ۲۲۶ / ۲۳۵) که از سوی عثمان الطویل، شاگردِ باواسطه واصل بن عطا است،۳ گزارش‌هایی بجا مانده است که او هم مانند جمهور اندیشوران امامیه، اهل حدیث و غیلانیه (قدریه)، معرفة اللّه را نخستین تکلیف نمی‌دانست و بر آن بود شناخت خداوند و شناخت دلیلی که به معرفة اللّه می‌انجامد، ضروری است، اما دیگر معارف - چه معارف حسی و چه معارف غیرحسی (نظری) - اختیاری و اکتسابی‌اند؛ با این حال، خداوند می‌تواند با نقض عادت، آنها را هم بالضرورة ایجاد کند:

۰.وقال أبوالهذیل: معرفة اللّه ومعرفة الدلیل الداعی إلى معرفته بالضرورة،

1.. اصطلاح «اصحاب المعارف»، فقط شامل معتقدان به اضطراری بودن معارف از معتزلیان می‌شده است (عیاد، الکلام فی التوحید، ص۲۲۹).

2.. نک: ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۳۱.

3.. ابن مرتضی، طبقات المعتزله، ص۴۲.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20716
صفحه از 285
پرینت  ارسال به