157
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

اصحاب الاضطرار، اصحاب الضرورة» و امثال آن که در اغلب موارد با دیدگاه‌های اختصاصیِ اصحاب امامیه و «اصحاب المعارفِ»۱ از معتزله، خلط شده است. برای مثال، قاضی عبدالجبار در جلد دوازدهم کتاب المغنی با آن‌که تفصیلاً به موضوع معرفت پرداخته است، بی‌آن‌که نامی از اهل حدیث بیاورد، در موارد مختلفی، دیدگاه‌های آنان را بدون تمایز از دیدگاه‌های اصحاب معارف از معتزلیان یا دیدگاه‌های امامیانِ نخستین، ذکر و نقد و بررسی کرده است.

لازم به ذکر است برخی ادله مطرح شده درباره اضطراری بودنِ معارف، میان همه معتقدان به معارف اضطراری - اعم از امامیه و معتزله و اهل حدیث - مشترک بوده است. در عین حال، برخی ادله مخصوص امامیان در مدرسه کوفه بوده و با مبانی فکری و اعتقادی آنان همخوان است، برخی اقوال مخصوص اصحاب حدیث (عامه) بوده و تنها با مبانی فکری و عقیدتی آنان سازگار است و برخی ادله نیز مربوط به اصحاب المعارف از معتزلیان است که همه معارف را اضطراری می‌پنداشتند.

همچنین در گزارش‌های تاریخی چنین ثبت شده است که اهل حدیث - مانند امامیه - عقل را در دانش و نتایجِ معرفتی نیازمند سمع می‌دانستند و بر خلاف معتزله و زیدیه و خوارج، به عقل خودبنیاد و مستقل از سمع، باور نداشتند:

۰.امامیه اتفاق دارند بر اینکه عقل در دانش و نتایجش محتاج سمعی

1.. اصطلاح «اصحاب المعارف» تنها معتقدان به اضطراری بودن معارف از معتزلیان را در بر می‌گرفته است (نک: عیاد، الکلام فی التوحید، ص۲۲۹). در میان اصحاب المعارف نیز دیدگاه جاحظ و پیروانش گاه با عنوان «اصحاب الطبع» شناخته می‌شد (‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۳۱). بنابراین، نسبت میان اصحاب الطبع و اصحاب المعارف، عام و خاص مطلق است.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
156

شی‏ء لا یُدرک حقیقته بالحواس، ولا یکون المعرفة به قائمةً فی البدایة وإنما یحصل بضرب من القیاس، لا یصح أن یکون من جهة الاضطرار ولا یحصل على الأحوال کلها إلا من جهة الاکتساب کما لا یصح وقوع العلم بما طریقه الحواس من جهة القیاس... وإلیه یذهب جماعة البغدادیین ویخالف فیه البصریون من المعتزلة والمشبهة وأهل القدر۱ والإرجاء.۲

از آن‌جا که اصحاب حدیث، کتاب‌های مستقل در موضوع معرفت نداشتند و هیچ‌گاه وارد نظریه‌پردازی و تکلم در خصوصِ انگاره معرفتی خود نشدند و نیز از آن‌جا که احادیث و آثار روایی مستقلی در موضوع معرفت، در منابع رواییِ آنان منعکس نشده است - چنان‌که خواهد آمد -‌ در گزارش‌های تاریخی و کتب مقالات و ملل و نحل،‌ دیدگاه‌های آنان به‌خوبی منعکس نشده است؛ مگر به‌صورت مجمل و پراکنده و نیز در قالب عناوین کلی چون «اصحاب التقلید،۳ اصحاب الالهام،

1.. اصطلاح «اهل القدر»، غیر از اصطلاح «قدریه» است؛ اهل القدر یعنی معتقدان به قدر اما قَدَریه یعنی کسانی که منکر قَدَراند. دانسته است یکی از مهم‌ترین و اصلی‌ترین اصول اعتقادی اصحاب حدیث، اعتقاد و باور به قدر است که ایمان به قَدَر را هم‌عرض ایمان به خدا و رسول به‌شمار آورده‌اند (بخاری، خلق اعمال العباد، ص۳۷). از این‌رو، روشن است که منظور از اهل قدر، همان اصحاب حدیث از عامه است.

2.. «معرفت به خداوند متعال و انبیائش و معرفت به صحت دینی که مورد رضایت خداوند است و هر‌ چیزی که حقیقت آن با حواس درک نمی‌شود و معرفت به آن بدیهی نیست، و با نوعی قیاس (و استدلال) ایجاد می‌شود، اضطراری نیست و جز از راه اکتساب حاصل نمی‌شود؛ همان‌گونه که وقوع علم به آن چیزی که طریق آن حواس است، از جهت قیاس و استدلال حاصل نمی‌شود... و به این قول جماعت بغدادی‌ها معتقد بودند. بصری‌ها و مشبّهه و اهل قدر و اهل ارجاء با آن مخالف بودند» (‌‌شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۸۸‌، ۶۱و۸۹).

3.. ابن‌تیمیه معتقد است این‌که اهل کلام، اهل حدیث و سنت را اهل تقلید و مخالف نظر و استدلال می‌خوانند، عجیب است؛ زیرا شکی نیست که اهل حدیث ما جاء به القرآن را انکار نمی‌کنند و می‌دانیم خود قرآن در آیات مختلف، امر به نظر و تفکر و تدبّر کرده است! از نظرگاه ابن‌تیمیه سلف، مخالف کلام و بدعت‌های اهل کلام بودند نه مخالف نظر و استدلال. اهل کلام مخالفتِ اهل حدیث با کلام و بدعت را مخالفت با نظر و تفکر پنداشته‌اند! (ابن‌تیمیة، مجموع فتاوی، ج۴، ص۵۵ـ۵۶).

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20855
صفحه از 285
پرینت  ارسال به