و دوره دوم هم هستند.۱
اصحاب حدیث، مخالف سرسخت علم کلام و نظریهپردازی و مدافع جدّی سنتگرایی و عمل به نصوص و ظواهر - هم در حوزه مباحث عقیدتی و اصول و هم در عرصه مباحث فقاهتی و فروع - بودند و از این رهگذر مخالف سرسخت با همه فرقههای کلامی از جمله خوارج، مرجئه، قدریه، جهمیه، معتزله و شیعیان (روافض) بودند. نیز به همین دلیل چون باوری به کلام و نگارش کتابهای کلامی نداشتند، به دست آوردن مبانی معرفتی آنان، از لابهلای کتابهای حدیثی و عقیدهنگاری استخراج میشود.
درباره دیدگاه اهل حدیث در مسئله معرفت، گزارش مستقلی که حاکی از نظرگاه آنان درباره معرفت باشد، در دسترس نیست؛ حتی ابوالحسن اشعری نیز هیچ گزارشی که حاکی از منظومه معرفتی اهل حدیث باشد، ذکر نکرده است. البته، گزارشهای پراکندهای در کتابهای متأخر ثبت شده است که باید آنها را با شواهدِ رواییِ موجود در منابع حدیثیِ اهل حدیث بررسی کرد و از رهگذر آن به دستگاه معرفتی آنان دست یافت.
گزارشهای تاریخی
در گزارشهای تاریخی، منظومه معرفتی اصحاب حدیث، اجمالاً چنین گزارش شده است که آنان نیز مانند امامیان نخستین، معارف به دست آمده از غیرِ طریق حواس و نیز معرفة اللّه و معرفة النبی و معرفة الشریعة را غیر اکتسابی (اضطراری) میدانستند. شیخ مفید میگوید:
۰.وأقول إن العلم باللّه عزّوجل وأنبیائه علیهم السلام وبصحة دینه الذی ارتضاه وکل