الهدایة)، میشود حدس زد از دیدگاه شیخ صدوق، منظور از «معرفت» در روایاتِ باب «المعرفة»، همان معرفة اللّه و دیگر معارف فطری نیست. هرچند برخی روایات این باب را در کتاب اعتقادات الامامیة و در تأیید هدایت و معرفتِ فطری شاهد آورده است؛ مانند روایت «مَا حَجَبَ اللّه عِلْمَهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ» و «إِنَّ اللّه احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَعَرَّفَهُمْ»؛ با این حال، در آن کتاب هیچ اشارهای به روایاتِ صنع اللّه بودن معرفت و استطاعت نداشتن و ابزار نداشتن به معرفت و امثال آن نکرده است.۱
جمعبندی
حاصل سخن آنکه رهگیری روایت مربوط به معرفت اضطراری در مدرسه قم نشان میدهد که هر سه جریان فکری اصلی مدرسه قم (خط فکری احمد بن محمد بن عیسی، خط فکری ابراهیم بن هاشم و خط فکری محمد بن خالد برقی) در شمار نقل و انتقال روایات معرفت اضطراری بودند و آنها را در مدرسه قم رواج دادند.
از آنچه گفته شد به دست آمد که برقی، کلینی و شیخ صدوق - به مثابه نمایندگان برجسته و برآیند جریانهای فکری اصلی مدرسه قم - عقل را بهعنوان یکی از منابع معرفتی میدانستند که قابلیت کشف و فهم برخی گزارههای دینی را داشته و توان تولید معرفت برای بشر را داراست. آنها عقل را در شناخت خداوند توانمند دانسته و یکی از راههای شناخت خداوند را «عقل» میدانستند.
تبویب، دستهبندی، مقدم و مؤخر ساختن روایات از سوی برقی، کلینی و شیخ صدوق میتواند حاکی از نظام فکری و معرفتی آنان باشد. در نتیجه اینکه این