که خود میخواهد ارائه کند، بیتردید با پشوانهای از طرح فکری و تحلیل همراه است و بر نظام معرفتی و اعتقادی او دلالت دارد. بر این اساس، مفروض آن است که هرگاه صدوق دست به قلم برده تا در موضوعی بر اساس احادیث، بنگارد و کتاب یا رسالهای تألیف کند، مجموع احادیث آن موضوع را از نظر گذرانده و مطالعه کرده است و سپس - بر اساس اجتهاد کلامی خود و در نظر داشتن هماهنگی آن با آموزههای امامیه - نظر برگزیده را انتخاب کرده و احادیث منتخب و هماهنگ با نظریه موافق را ذکر کرده است.۱
شیخ صدوق کتاب التوحید را با ذکر روایات فضیلت توحید و ثواب موحدین و عارفین آغاز میکند و سپس در آغازین صفحات همان کتاب در باب «التوحید و نفی التشبیه» روایتی طولانی از امام رضا علیه السلام نقل میکند که جایگاه عقل و استدلال عقلی در معرفة اللّه و توحید را بهخوبی نشان میدهد؛ زیرا امام رضا علیه السلام در آن روایت، اصل عبادت را به معرفة اللّه و اصل معرفة اللّه را به توحید و نظام توحید را به نفی صفات از خداوند متعال برمیگرداند، سپس برای اندیشه نفی صفات به استشهاد عقلی تمسک میکنند:
۰.أَوَّلُ عِبَادَةِ اللّه مَعْرِفَتُهُ وَأَصْلُ معرفة اللّه تَوْحِیدُهُ وَنِظَامُ تَوْحِید اللّه نَفْیُ الصِّفَاتِ عَنْهُ؛ لِشَهَادَةِ الْعُقُول أَنَّ کُلَّ صِفَةٍ وَمَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَشَهَادَةِ کُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَیْسَ بِصِفَةٍ ولا مَوْصُوفٍ وَشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ وَمَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَشَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَشَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَثِ.۲
و در ادامه، آن حضرت آموزش میدهند که طریق اثبات خداوند، استدلال از