117
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

به این معناست که برآیند معرفت (حصول معرفت) از حوزه اختیار اراده انسان خارج است. در نتیجه، معرفت فعل آدمی نیست، بلکه صنع خداوندست. به بیان دیگر، میان مقدمات تحصیل معرفت (فرآیند معرفت) و حصول معرفت (برآیند معرفت) رابطه سببی حتمی در کار نیست، بلکه یا از نوع رابطه سببیِ غیرحتمی (با خوانش امرٌ بین الامرینی) است و یا از نوع رابطه غیرسببی (تهیئی) است که این فرضیه در مدرسه کوفه از منظر نویسنده محتمل‌تر است. معرفت اضطراری خاص (معرفت فطری) افزون بر آن‌که اضطراری و غیراختیاری است، فراتر از عقل، وهم و خیال انسان است؛ خداوند آن‌ را در عالمی موسوم به عالم ذر، به انسان عطا کرده است به طوری که نتیجه آن (معرفت) در سرشت انسان‌ها باقی ‌مانده است.

از آن‌جا که اندیشوران امامی در مدرسه کوفه تکلیف را بازبسته معرفت می‌دانستند، پیش از حصول و تحقق معرفت تکلیف به معرفت را بی‌معنا می‌دانستند؛ از این‌رو، اصل معرفة اللّه را هیچ‌گاه تحت تکلیف ندانستند. از نظرگاه آنان، نخستین تکلیف اقرار و ایمان به خداوند متعال است. بر این اساس، نظریه معرفت اضطراری اصحاب امامیه نه‌تنها با عقل‌گرایی و تفکر و همچنین با اختیار و آزادی اراده منافاتی نداشته است، بلکه ثمرات مهمی داشته که چالش‌های معرفت اکتسابی را پاسخ می‌داد. از مهم‌ترین چالش‌های معرفت اکتسابی، مسئله تکلیفِ نخستین بود.

نظریه معرفة اللّه فطریِ اصحاب امامیه و این‌که معرفت خداوند موهوبی بوده و فراتر از عقل و وهم انسان است، نیز منافاتی با معرفة اللّه عقلی از طریق تعقل و استدلال نداشت؛ زیرا جمهور امامیه معتقد بودند معرفة اللّه در دو ساحت متفاوت، یعنی شناخت شخصی از طریق معرفت فطری و شناخت کلی از طریق تعقل و اندیشه‌ورزی، محقق می‌شود؛ هشام بن حکم و پیروانش اما معتقد بودند، خداوند


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
116

روایی شیخ صدوق نیز به طور کامل نمایان است. در این گزارش مؤمن طاق و هشام بن حکم در رویارویی با پرسش از طریقه شناخت خداوند به دو روش و بر اساس دو مبنا، پاسخ داده‌اند. مؤمن طاق به معرفة اللّه موهوبی و إعطایی از جانب پروردگار عالم اشاره می‌کند و شناخت خداوند را به توفیق و ارشاد و تعریف و هدایت حق تعالی می‌داند،‌ اما هشام بن حکم، شناخت خداوند متعال را از راه اندیشیدن و استدلال از حدوث و نظم امور، بیان می‌کند.۱

پیداست مؤمن طاق به معرفت موهوبی و فطری نظر دارد و به همان اشاره می‌کند، اما هشام بن حکم با توجه به مبنای خویش، به استدلال و تعقل اشاره می‌کند که معرفة اللّه از طریق آن، به فعلیت می‌رسد.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

حاصل سخن آن‌که جمهور اندیشوران امامیه در مدرسه کوفه به دو نوع معرفت اضطراریِ عام (همه معارف) و خاص (معرفة اللّه) معتقد بودند. این دو نوع معرفت مشترکات و مختصاتی دارند که نباید با هم خلط شوند. اضطراری بودن همه معارف

1.. «حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ سَالِمٍ قَالَ: حَضَرْتُ مُحَمَّدَ بْنَ النُّعْمَانِ الاحْوَلَ، فقامَ إِلَيهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَه: بِمَ عَرَفْتَ رَبَّكَ؟ قَالَ: بِتَوْفِيقِهِ وَإِرشادِهِ وتعرِيفِهِ وهِدايَتِهِ. قَال:َ فَخَرَجْتُ مِن عِندِهِ فَلَقِيتُ هِشَامَ بنَ الحَكَمِ فَقُلْتُ له: مَا أَقُولُ لِمَنْ يَسْأَلُنِي فَيَقُولُ لِي بِمَ عَرَفتَ رَبَّكَ؟ فَقَالَ: إنْ سَأَلَ سَائِلٌ فَقَالَ بِمَ عَرَفْتَ رَبَّكَ؟ قُلْت: عَرَفْتُ اللّه جَلَّ جَلاله بِنَفْسِي؛‏ لأنهّا أَقْرَبُ الأشْيَاءِ إِلَيَّ وَذَلِكَ أَنِّي أَجِدُهَا أَبْعَاضاً مُجْتَمِعَةً، وَأَجْزَاءً مُؤْتَلِفَةً، ظَاهِرَةَ التَّرْكِيبِ، مُتَبَيِّنَةَ الصَّنْعَةِ، مَبْنِيَّةً عَلَى ضُرُوبٍ مِنَ التَّخْطِيطِ وَالتَّصْوِيرِ، زَائِدَةً مِنْ بَعْدِ نُقْصَانٍ وَ نَاقِصَةً مِنْ بَعْدِ زِيَادَةٍ، قَدْ أُنْشِئَ لَهَا حَوَاسُّ مُخْتَلِفَةٌ وَجَوَارِحُ مُتَبَايِنَةٌ مِنْ بَصَرٍ وَسَمْعٍ وَشَامٍّ وَذَائِقٍ وَ لامِسٍ، مَجْبُولَةً عَلَى الضَّعْفِ وَالنَّقْصِ وَالْمَهَانَةِ لا تُدْرِكُ وَاحِدَةٌ مِنْهَا مُدْرَكَ صَاحِبَتِهَا، وَلا تَقْوَى عَلَى ذَلِكَ عَاجِزَةً عِنْدَ اجْتِلابِ الْمَنَافِعِ إِلَيْهَا وَدَفْعِ الْمَضَارِّ عَنْهَا، وَاسْتَحَالَ فِي الْعُقُولِ وُجُودُ تَأْلِيفٍ لا مُؤَلِّفَ لَهُ، وَثَبَاتِ صُورَةٍ لا مُصَوِّرَ لَهَا؛ فَعَلِمْتُ أَنَّ لَهَا خَالِقاً خَلَقَهَا وَمُصَوِّراً صَوَّرَهَا مُخَالِفاً لَهَا عَلَى جَمِيعِ جِهَاتِهَا. قَالَ اللّه عَزَّ وَجَلَ‏ (وَفِي أَنْفُسِكُمْ أَ فَلا تُبْصِرُون)‏» (شیخ صدوق، التوحید، ص۲۸۹).

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20521
صفحه از 285
پرینت  ارسال به