113
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

خلاصه کرد: ۱) کشف مصنوعیت و حادث بودن خود و دیگر موجودات و این‌که آنها قائم به خود نیستند؛ ۲) تلازم مصنوعیت و حادث بودن موجودات با وجود صانع متعال؛ ۳) مباینت و غیریت موجودات با وجود صانع متعال غیرحادث و بی‌حد و نقص (نفی تشبیه).

ناگفته نماند در سامانه معرفتی امامیه که همه معارف اضطراری‌اند، همین توانش عقل و استدلال عقلی بر اثبات خالق متعال و نیل به معرفة اللّه نیز اضطراری (به معنای عام) است؛ به این معنا که تحقق و حصول معرفة اللّه (برآیند معرفت) پس از استدلال و تعقل - بسان دیگر معارف - از جانب خداوند متعال إعطا و افاضه می‌شود و به بیان دیگر، بین تحصیل مقدمات معرفة اللّه از راه خِرَدورزی و استدلال عقلی و بین حصول معرفة اللّه، رابطه سببی حتمی در کار نیست و همان دو احتمال یاد شده در معنای اضطراری عام هم در این‌جا جاری است. اما معرفة اللّه فطری و شناخت شخصی (اضطراری به معنای خاص) از حیطه و توانایی عقل بالکل خارج است و فرآیند و برآیند آن إعطایی و اضطراری (غیراختیاری) است.

نظریه هشام بن حکم و پیروانش

هشام بن حکم و پیروانش در خصوص رابطه معرفة اللّه فطری (اضطراری) و تعقل و اندیشیدن و به بیان دیگر، در مسئله نقش عقل در معرفة اللّه، دیدگاه متفاوتی داشته‌اند و درباره آن نظریه‌پردازی کرده‌اند. آنان به معرفت سرشته شده در فطرت انسان‌ها باور داشتند و آن را با اصطلاح «ایجاب خلقت» تبیین می‌کردند؛ یعنی معتقد بودند معرفة اللّه در سرشت و جبلّت انسان به ودیعت نهاده شده است،۱ اما به فعلیت رسیدن آن منوط به خِرَدورزی و استدلال است:

1.. اصطلاح «بایجاب الخلقة» در لسان متکلمان نخستین اعم از معتزله و امامیه استعمال شده است، اما در این‌جا به دلیل شواهد دیگر، به معنای فطری است.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
112

مِنْ صِفَةِ الْمَخْلُوقِ الظَّاهِرِ التَّرْکِیبِ وَالتَّأْلِیف۱؛ چاره‌ای نیست از اثبات خالق اشیاء که از دو جنبه مذموم خارج باشد: یکی از جنبه نفی؛ زیرا نفی همان ابطال (عدم) وجود خداست، و یکی از جنبه تشبیه؛ زیرا تشبیه از صفات مخلوق است که ترکیب و تألیفش ظاهر است.

در واقع، نهایت توانایی عقل در شناخت خداوند - از منظر روایات امامیه - می‌تواند در حدّ معرفت بین الحدّین (بین مرز وانهادن شناخت و مرز مانند‌گی به آفریده‌ها) باشد، نه بیشتر. به بیان دیگر، عقل، تنها می‌تواند از راه تأمل در آفریده‌های حق تعالی و نظر در آیات انفسی و آفاقی، شناخت کلی (نه شخصی) از خداوند متعال به دست آوَرَد، آنهم در حدّ و اندازه اثبات و نفی تشبیه به دیگر آفریده‌ها؛ اما شناخت شخصی از راه معرفت فطری و قلبی حاصل می‌شود و عقل انسان راهی بدان ندارد. در نتیجه از منظر جمهور امامیه، عقل امکان شناخت خداوند را دارد، ولی قلمرو شناخت عقل محدود به شناخت کلی در حدّ نفی انکار و تشبیه است. شاید روایت شریف امام حسین علیه السلام اشاره به عدم توانایی عقل در شناخت شخصی از خداوند دارد که فرمود: «إحْتَجَبَ‏ عَنِ‏ الْعُقُولِ‏ کَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَار».۲

در روایات، شناخت بین الحدّینی عقل (شناخت کلی) در ساحت معرفة اللّه، پایین‌ترین حدِّ معرفت (ادنی المعرفة) به شمار آمده است.۳ معرفة اللّه شخصی اما در حدّ و اندازه عقل انسان نیست و انسان در واقع، ابزارِ دست‌یافتن به آن را ندارد؛ با این حال، خودِ خداوند، معرفتِ شخصی و شهودی خود را به انسان‌ها در عالم ذر إعطا کرده است که در این عالم در قالب معرفت فطری به‌جا مانده است. بر این اساس می‌توان نقش عقل در راستای اثبات و شناخت خداوند را در مراحل ذیل

1.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۴۶.

2.. ابن شعبه حرانی، تحف العقول، ص۲۴۵.

3.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۸۶.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20639
صفحه از 285
پرینت  ارسال به