111
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

بالفعل شدن آن را با تعقل و خِرَدورزی می‌دانستند:

نظریه جمهور امامیه

از نظرگاه جمهور امامیه (به جز هشام بن حکم و پیروانش)، معرفة اللّه در دو ساحت قابل تصور است که با مفاهیم امروزی می‌شود به «شناخت شخصی» از خداوند و «شناخت کلی» تقسیم کرد.۱

بدین صورت که از نظرگاه جمهور امامیه انکار نقش عقل در معرفة اللّه در یک ساحت از معرفت (معرفت شخصی) بوده و پذیرش نقش عقل و استدلال برای اثبات خداوند در یک ساحت دیگر از معرفت (معرفت کلی) است؛ از این‌رو، منافاتی میان آنها نیست. در مبنای جمهور امامیه «معرفت شخصی» به خداوند متعال، به هیچ‌روی در توانایی انسان در بُعد عقل و وهم و خیال نیست و به بیان دیگر انسان ابزار این معرفت را ندارد؛ اما «معرفت کلی» به خداوند عزّ و جلّ در توانایی انسان بوده و ابزار آن (عقل) را هم داراست. بنابراین، آنچه برای عاقل از طریق تعقل و تأمل و استدلال حاصل می‌شود، یک نوع آگاهی و ادراک کلی به وجود صانع و خالقِ غیرِشبیه به مصنوعات است که در روایات از آن به خروج از حدین (حد تعطیل و حد تشبیه) تعبیر شده است:

۰.وَلا بُدَّ مِنْ إِثْبَاتِ صَانِعِ الْأَشْیَاءِ خَارِجٍ مِنَ‏ الْجِهَتَیْنِ‏ الْمَذْمُومَتَیْنِ؛ إِحْدَاهُمَا النَّفْیُ إِذْ کَانَ النَّفْیُ هُوَ الْإِبْطَالَ وَالْعَدَمَ وَالْجِهَةُ الثَّانِیَةُ التَّشْبِیهُ إِذْ کَانَ التَّشْبِیهُ

1.. معرفت و شناخت یک موجود به حسب آن شیءِ مورد شناخت، به دو صورت تحقق می‌یابد: یکی شناخت شخصی و یکی شناخت کلی. شناخت شخصی در غیر محسوسات، تنها به صورت علم حضوری و شهودی، امکان‌‌‌‌‌‌‌پذیر است، ولی شناخت کلی نسبت به همۀ موجودات - چه محسوسات و چه غیرمحسوسات - به وسیلۀ مفاهیم عقلی حاصل می‌شود. گاهی از معرفت حسی با عنوان «معرفت حضوری» یاد می‌شود (نک: مصباح یزدی، معارف قرآن، ج۱، ص۱۹).


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
110

اصحاب مشاهده می‌شود. یکی از موارد بهره گرفتن از استدلال و خِرَدورزی برای شناخت خداوند در سیره عملی اهل‌بیت علیهم السلام در مقام مناظره و مجادله با منکران خداوند متعال نمایان است؛ مانند مناظره‌های امام صادق علیه السلام با ابن ابی العوجاء (از منکران خدا):

۰.فَقَالَ علیه السلام لَهُ أَ مَصْنُوعٌ‏ أَنْتَ‏ أَوْ غَیْرُ مَصْنُوعٍ؟ فَقَالَ عَبْدُالْکَرِیمِ بْنُ أَبِی الْعَوْجَاءِ: بَلْ أَنَا غَیْرُ مَصْنُوعٍ. فَقَالَ لَهُ الْعَالِمُ علیه السلام: فَصِفْ لی لَوْ کُنْتَ مَصْنُوعاً کَیْفَ کُنْتَ تَکُونُ؟ فَبَقِیَ عَبْدُالْکَرِیمِ مَلِیّاً لا یُحِیرُ جَوَابا...۱؛ حضرت صادق علیه السلام فرمود: آیا تو مخلوق هستی یا غیرمخلوق؟ ابن ابی العوجا گفت: من غیرمخلوق هستم. امام فرمودند: به من بگو اگر مخلوق بودی چگونه وصفی داشتی؟ ابن ابی العوجا مدتی خاموش شد و جوابی نداشت.

حاصل سخن تا بدین‌جا آن‌که دو نوع گزارش روایی درباره معرفة اللّه در منابع روایی امامیه وجود دارد: الف) روایاتی که معرفة اللّه را موهوبی از سوی خداوند معرفی کرده و معرفت و شناخت خداوند را فراتر از عقل و وهم انسان بیان می‌کنند و اساساً ادات و ابزار رسیدن به معرفة اللّه را انکار می‌کنند؛ ب) روایاتی که حاکی از سیره عملی ائمه اهل‌بیت علیهم السلام و اصحاب امامیه در به کارگیری از عقل و تعقّل در اثبات و شناخت خداوند است و در واقع، بیان‌گر نوعی معرفة اللّه عقلی است.

حال باید دید اصحاب امامیه میان دو دسته از روایات چگونه جمع می‌کردند؟ از بررسی اقوال اصحاب امامیه در دوره نخست به دست می‌آید که امامیان در معرفة اللّه و نقش عقل در اثبات یا شناخت خداوند متعال، دست‌کم دو نظریه‌ داشته‌اند: ۱) نظریه جمهور امامیه که معتقد به دو ساحتِ مختلف درباره معرفة اللّه بودند؛ ۲) نظریه هشام بن حکم و پیروانش که به رغم باور به معرفة اللّه فطری،

1.. همان، ص۷۶.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20640
صفحه از 285
پرینت  ارسال به