از آنجا که در کتاب و سنت ادله قطعی و صریح بر اختیاری بودن ایمان داریم،۱ روشن است که نسبت دادن ایمان به خداوند و صنع اللّه دانستن آن در روایات و نیز سلب صُنع ایمان از انسان، معنای امرٌ بین الامرینی داشته است.۲
رابطه غیرسببی (تهیّئی)
فرضیه دوم آن است که معرفت و علم، مطلقاً فعل خداوند متعال و صنعِ اوست، در نتیجه بین مقدمات تحصیل معرفت و نتیجه معرفت یا به بیان دیگر، بین فرآیند و برآیند معرفت، هیچ نوع سببیّت و رابطه سببی تعریف نشده است، بلکه انسان میتواند تنها مقدمات معرفت را اراده و تحصیل کند، اما حصول معرفت صنع خداوند و خارج از قلمرو و استطاعت انسان است. در نتیجه چه حصول و چه عدم حصول معرفت، فعل خداوند است و انسان صنعی در آن ندارد: «إن المعرفةَ صنع اللّه، لیس للعباد فیها صنعٌ».۳
بر مبنای این نظریه، در تعلیم و تعلّم، نه معلم که استدلال و خِرَدورزی را تعلیم میدهد و نه متعلّم که آنها را میآموزد و به کار میبندد، هیچکدام معرفت را ایجاد نمیکنند؛چنانکه گفته شده: «لیس العلم بالتعلّم»،۴ بلکه همه اینها زمینهها و
1.. مانند آیۀ شریفۀ (فإن أسلَموا فقدِ اهتَدوا) (سورۀ آل عمران، آیۀ۲۰) و چون ایمان امر اختیاری است متعلق تکلیف و امر قرار گرفته است؛ مانند (واُمِرنا لِنُسلِمَ لربّ العالمین) (سورۀ انعام، آیۀ۷۱).
2.. سخن دربارۀ ایمان اضطراری (موهبتی) و مناسبت آن با ایمان اختیاری که در اکثر روایات و آیات آمده است و بحث دربارۀ اینکه آیا ایمانِ موهبتی نوعی دیگر از ایمان است و در عَرض ایمان اختیاری قرار میگیرد یا در طول ایمان اختیاری بوده و بر آن تقدم دارد؟ نوشتاری دیگر و فرصتی فراختر میطلبد (برای آشنایی با برخی ادلۀ قرآنی و روایی ایدۀ ایمان موهبتی و طرح بحث آن، نک: احمدی، ایمان موهبتی از منظر آیات و روایات، ص۷ـ ۲۱).
3.. شیخ صدوق، التوحید، ص۲۲۶ و ۴۱۰.
4.. مجلسی، بحارالانوار، ج۱، ص۲۲۵.