101
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

قیاس صحیح انجام شده باشد، به یقین و ضرورتاً به معرفت می‌انجامد؛۱ در حالی که معتقدان به اضطراری بودن معارف به تبع مبنای امرٌ بین الامرینی، بر آن بودند که حتی در مواردی که نظر و قیاسِ صحیح صورت گرفته باشد، باز هم تحقق معرفت به خواست و اراده خداوند متعال است و چه بسا معرفت محقق نشود.

بر فرض ثبوت این فرضیه، این‌که به امامیه نسبت داده شده که آنان معتقد بودند نظر و قیاس به علم و معرفت نمی‌انجامد، بدین معنا نیست که آنان هیچ جایگاهی برای نظر و استدلال قائل نبودند، بلکه معتقد بودند در تحقق معرفت، تنها نظر و استدلال و به بیان دیگر، اراده انسان‌ها کافی نیست؛ در نتیجه، نظر و قیاس، ضرورتاً و به تنهایی به علم نمی‌انجامد.

اما پرسش مهم در این‌جا آن است که اگر اضطراری بودن معرفت، با انگاره امرٌ بین الامرین و از طریق جزءالعلة تبیین می‌شد، پس چرا فعل معرفت - مانند دیگر افعال - به انسان نسبت داده نمی‌شود و به صراحت از او نفی و سلب شده است؟ توضیح آن‌که در نگره امرٌ بین الامرینی، هم مبنای جبر و هم مبنای تفویض مورد وازنش قرار گرفته است. با این حال، افعال به انسان نسبت داده می‌شود. حال اگر معرفت نیز در نظام امرٌ بین الامرینی جای می‌گیرد و معنا می‌شود، می‌بایست نسبت دادن آن - مانند دیگر افعال - به انسان‌ها جایز باشد، در حالی که معرفت با تأکید فراوان به خداوند نسبت داده شده و از انسان سلب شده است، چرا؟ از چه روی به همان اندازه که اراده و اختیار انسان در حصول معرفت نقش جزیی دارد، فعل معرفت به انسان نسبت داده نمی‌شود؟

پاسخ تفصیلی به این پرسش خود یک تحقیق جداگانه می‌طلبد که در موضوع امرٌ بین الامرین باید انجام شود، اما به‌طور اجمال می‌توان گفت که در نگره

1.. این مبنا بیشتر با انگارۀ تفویض هم‌خوانی دارد و امامیه که لاتفویضی بودند، نمی‌توانستند علی المبنا آن‌ را بپذیرند.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
100

کلها ضروریة إلا أن اللّه تعالی لا یفعلها فی العبد إلا بعد نظر واستدلال».۱ گویا برخی امامیان، صنع اللّه بودن معرفت را به تولد فرزند، تشبیه می‌کردند و بر آن بودند همان‌گونه که تولد فرزند فعل خداوند متعال است، اما پس از مواقعه والدین عطا می‌شود، معرفت نیز فعل خداوند است،‌ اما پس از نظر و استدلال عنایت می‌شود: «کما أن الولدَ مِن فعله [تعالی] غیر أنه لا یخلقه إلا بعد وطی الوالدین».۲

این خوانش از انگاره معرفت اضطراری امامیه، در واقع، خوانشی همسو و هم‌جهت با نظریه مشهور «امرٌ بین الامرینِ» امامیه است؛ زیرا در نگره «امرٌ بین الامرین»، تلاش می‌شود میان اراده و مشیّت عامه پروردگار و اراده و مشیّت انسان جمع شود؛ به‌گونه‌ای که به جبر نیانجامد و به بیان دیگر اراده انسان در ایجاد فعل نقش دارد، اما تمام العلة نیست.۳ همان‌گونه که در این خوانش از معرفت اضطراری نیز نظر و تأمل، علت تامه و حتمی ایجاد معرفت به شمار نمی‌آید، بلکه نظر و قیاس به‌عنوان جزءالعلة شناخته می‌شود.

خوانش امرٌ بین الامرینی از تحقق معرفت، در مقابلِ دیدگاه کسانی است که معتقد بودند نظر و قیاسِ صحیح، لاجرم به علم و معرفت می‌انجامد؛ ‌چه آن‌که آنان میان تحصیل مقدمات معرفت و حصول معرفت، رابطه سببیّت تام معتقد بودند و اراده انسان را در تحقق معرفت، تام می‌دانستند و برآن بودند نظر و استدلال تولید علم می‌کند.۴ بر این اساس، اگر در جایی نظر و تأمل وجود داشته باشد و معرفت حاصل نشود، آشکار می‌شود که نظر و قیاس، صحیح نبوده است؛ زیرا اگر نظر و

1.. بغدادی، اصول الایمان، ص۳۲.

2.. همان

3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۲-۴۴؛ و نک: اقوام کرباسی، «نظریۀ استطاعت در مدرسۀ کلامی کوفه»، ص۲۵-۴۳.

4.. نک: ‌قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۷۷.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20851
صفحه از 285
پرینت  ارسال به