النَّاسِ أَدَاةٌ یَنَالُونَ بِهَا الْمَعْرِفَةَ؟ قَالَ فَقَالَ: لا، قُلْتُ: فَهَلْ کُلِّفُوا الْمَعْرفَةَ؟ قَالَ: لا عَلَى اللّه الْبَیَانُ، لا یُکَلِّفُ اللّه نَفْساً إِلا وُسْعَها، لا یُکَلِّفُ اللّه نَفْساً إِلا ما آتاها.۱
در این روایت، عدم تکلیف به معرفت در واقع، به دلیل نبود ادات و ابزار نیل به معرفت، بیان شده است و نیز بر این اصل اساسی اشاره شده است که چیزی که از اختیار و طاقت انسان خارج باشد، تکلیف به آن تکلیف به ما لایطاق است و خداوند به آن تکلیف نمیکند. در روایتهای دیگر هم به این نکته اشاره شده است؛ مانند روایت ذیل:
۰.عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام قَالَ: لَمْ یُکَلِّفِ اللّه الْعِبَادَ الْمَعْرِفَةَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِلَیْهَا سَبِیلاً.۲
از همین جا و بر اساس اصل پذیرفته شده عدل و عدم جواز تکلیف به ما لایطاق در امامیه بر اساس مبنای حسن و قبح عقلی، میتوان به نادرستی دیدگاه منسوب به مؤمن طاق و ابومالک حضرمی، در گزارش اشعری پی برد؛ زیرا در عبارت اشعری آمده بود که آن دو معتقدند همه معارف اضطراریاند و در نتیجه، خداوند به برخی معرفت إعطا میکند و لاجرم به برخی دیگر معرفت إعطا نمیکند، با این حال - چه معرفت إعطا کند و چه نکند - انسانها را به اقرار و ایمان مکلّف کرده است.۳ پیداست که تکلیف به اقرار و ایمان به چیزی که معرفت آن إعطا نشده است، تکلیف به ما لایطاق است و نهتنها شواهد روایی از مؤمن طاق و ابومالک حضرمی درباره