87
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

النَّاسِ أَدَاةٌ یَنَالُونَ بِهَا الْمَعْرِفَةَ؟ قَالَ فَقَالَ: لا، قُلْتُ: فَهَلْ کُلِّفُوا الْمَعْرفَةَ؟ قَالَ: لا عَلَى اللّه الْبَیَانُ، لا یُکَلِّفُ اللّه نَفْساً إِلا وُسْعَها، لا یُکَلِّفُ اللّه نَفْساً إِلا ما آتاها.۱

در این روایت، عدم تکلیف به معرفت در واقع، به دلیل نبود ادات و ابزار نیل به معرفت، بیان شده است و نیز بر این اصل اساسی اشاره شده است که چیزی که از اختیار و طاقت انسان خارج باشد، تکلیف به آن تکلیف به ما لایطاق است و خداوند به آن تکلیف نمی‌کند. در روایت‌های دیگر هم به این نکته اشاره شده است؛ مانند روایت ذیل:

۰.عَنْ عَبْدِالْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام قَالَ: لَمْ یُکَلِّفِ اللّه الْعِبَادَ الْمَعْرِفَةَ وَلَمْ یَجْعَلْ لَهُمْ إِلَیْهَا سَبِیلاً.۲

از همین‌ جا و بر اساس اصل پذیرفته شده عدل و عدم جواز تکلیف به ما لایطاق در امامیه بر اساس مبنای حسن و قبح عقلی، می‌توان به نادرستی دیدگاه منسوب به مؤمن طاق و ابومالک حضرمی، در گزارش اشعری پی برد؛ زیرا در عبارت اشعری آمده بود که آن دو معتقدند همه معارف اضطراری‌اند و در نتیجه، خداوند به برخی معرفت إعطا می‌کند و لاجرم به برخی دیگر معرفت إعطا نمی‌کند، با این حال - چه معرفت إعطا کند و چه نکند - انسان‌ها را به اقرار و ایمان مکلّف کرده است.۳ پیداست که تکلیف به اقرار و ایمان به چیزی که معرفت آن إعطا نشده است، تکلیف به ما لایطاق است و نه‌تنها شواهد روایی از مؤمن طاق و ابومالک حضرمی درباره

1.. برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۷۷؛ کلینی، الكافی، ج۱، ص۱۶۳؛ شیخ صدوق، التوحيد، ص۴۱۴.

2.. مجلسی، بحارالانوار، ج۵، ص۲۲۰.

3.. «يزعمون ان المعارف كلَها اضطرار وقد يجوز أن يمنعَها اللّه سبحانه بعضَ الخلق، فاذا منعها بعض الخلق واعطاها بعضهم، كلّفهم الاقرار مع منعه اياهم المعرفة» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۱).


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
86

باور داشتند. در این‌جا گزارش‌های تاریخی را با گزارش‌های روایی سنجیده و صحت و سقم آنها را واکاوی خواهیم کرد.

آنچه تاکنون آشکار شد آن بود که جمهور امامیان همه معارف نظری (معارفی که از طریق فکر و نظر به دست می‌آیند) را اضطراری می‌دانستند. بر این اساس بر آن بودند حصول معرفت غیر اختیاری بوده و فعل انسان به شمار نمی‌آید و صنع اللّه است. اندیشه صنع اللّه بودن معرفت، لوازمی دارد که امامیه بر اساس مبنای عدل الهی و پذیرش حسن و قبح عقلی، بنا به قاعده باید به آنها پایبند باشند؛ از جمله: ۱) عدم تکلیف به معرفت؛ ۲) عدم استحقاق ثواب و عقاب.

الف) عدم تکلیف و عدم ثواب و عقاب

در منظومه معرفتی امامیه چون معرفت فعل انسان نیست، تکلیف به آن هم معنا ندارد؛ چون تکلیف به امری که در قلمرو اختیار انسان نیست و فراتر از توان اوست، در واقع، تکلیف به ما لایُطاق است و نه‌تنها جایز نیست، بلکه قبیح است. ناگفته نماند مسئله تکلیف به معرفت، در مورد معارفی صدق می‌کند که تکلیف به آنها محتمل و معقول است (یعنی معرفة اللّه در رتبه نخست و معارف امور دینی در رتبه بعدی)؛ چه آن‌که تکلیف به معارف غیردینی و عادی بی‌معنا و نامعقول است. بنابراین، عدم تکلیف به معرفت در منظومه فکری امامیه به این سبب است که اولاً معرفت، فعل انسان نیست و صنع خداوندست و ثانیاً ادات و ابزار نیل به معرفة اللّه در انسان وجود ندارد و چون ابزار معرفت نیست، در واقع، استطاعت به معرفت نیست و تکلیف به چیزی که در استطاعتِ انسان نیست، تکلیف به ما لایطاق و نارواست:

۰.عَنْ عَبْدِالأعْلَى‏ قَالَ: قُلْتُ لأَبِی عَبْدِاللّه علیه السلام: أَصْلَحَکَ اللّه هَلْ جُعِلَ فِی

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20654
صفحه از 285
پرینت  ارسال به