77
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

نتیجه آن‌که، گرچه در گزارش‌های تاریخی عبارت «المعارف کلها» ذکر شده و اطلاق دارد، اما با شواهد و قرآئن موجود، مطلق معارف به دست‌آمده از طریق نظر و قیاس - چه در علوم بشری و چه در علوم دینی و الاهیاتی - محل نزاعِ امامیان بوده است و این نزاع در قلمرو معارف به دست‌آمده از طریق حواس - دست‌کم در میان امامیه - جریان نداشته است.

معرفت اضطراری خاص (معرفة اللّه فطری)

از دیگر ادعاهای مطرح شده در خصوص اندیشه امامیه، اعتقاد به معرفة اللّه فطری و سرشته شده در سرشت انسان‌هاست. یعنی آنان، در واقع، بر اساس متون اسلامی (آیات و روایات ‌اهل بیت علیهم السلام)، به نوع خاصی از معرفت اضطراری اعتقاد داشتند که در عین غیراختیاری بودن و اشتراک با معرفت اضطراری به معنای عام، ویژگی‌های خاص دیگری هم به دلیل خاص بودن موضوع (اللّه) داشته است و آن این‌که اعتقاد داشتند خداوند در سرشت و فطرت انسان‌ها معرفت و شناخت خود را به ودیعه نهاده است که گویا برخی متکلمان امامیه از آن به معرفة اضطراری «بایجاب الخلقة» یاد می‌کردند.۱ معمولاً به این نوع معرفت اضطراری - به تبعیت از آیات و روایات - معرفت فطری و توحید فطری گفته می‌شد.۲

1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲. گرچه اشعری باور به اضطراری و فطری بودن معرفة اللّه را به اصحاب هشام بن حکم نسبت داده است که معرفة اللّه را به ایجاب خلقت (فطرت) می‌دانستند. اما شواهد باور به معرفة اللّه فطری در روایات امامیه، افزون بر هشام بن حکم و اصحابش، از دیگر اصحاب ائمه علیهم السلام نیز فراوان دیده می‌شود.

2.. این اصطلاح برگرفته از روایات ‌اهل بیت علیهم السلام است: قَالَ [الصادق علیه السلام] فَطَرَهُمْ عَلَى التَّوْحِيدِ عِنْدَ الْمِيثَاقِ عَلَى مَعْرِفَتِهِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ (شیخ صدوق، التوحید، ص۳۳۰)؛ وَ قَالَ: فَطَرَهُمُ اللّه عَلَى الْمَعْرِفَةِ (همان، ص۳۳۰)؛ قالَ فَطَرَهُمْ جَمِيعاً عَلَى التَّوْحِيد (کلینی، الکافی، ج۲، ص۱۲)؛ قَالَ فَطَرَهُمْ عَلَى الْمَعْرِفَةِ بِهِ (همان، ص۱۲ـ ۱۳).


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
76

اتَّفَقَ الْجَمِیعُ لا تَمَانُعَ بَیْنَهُمْ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مِنْ جِهَةِ الرُّؤْیَةِ ضَرُورَةٌ، فَإِذَا جَازَ أَنْ یُرَى اللّه بِالْعَیْنِ وَقَعَتِ الْمَعْرِفَةُ ضَرُورَة۱؛ همگان بدون هیچ اختلافی اتفاق دارند که [تحققِ] معرفت، از جنبه دیده‌شدن ضروری (حتمی) است، پس اگر ممکن باشد که خدا به چشم دیده شود، شناخت حتما حاصل آید.

در این‌ روایت، تحقق معرفت از جهت رؤیت که یکی از حواس پنج‌گانه است، ضروری و حتمی به شمار آمده است.۲ در نتیجه میان تحقق معرفت و مقدمات تحصیل معرفت، یک تلازم و حتمیت ‌پذیرفته شده است؛ اختلاف بر سر تحصیل مقدمات معرفت با واسطه نظر و استدلال بوده که آیا حتماً منجر به معرفت می‌شود یا نه؟ (النظر والقیاس یؤدیان الی العلم او لا یؤدیان الی العلم؟). نیز بر اساس ظاهر عبارت اشعری، به ضمیمه روایتی دیگر از حضرت رضا علیه السلام که در پاسخ به پرسش راوی از اکتسابی بودن معرفت از راه نظر و فکر، آن ‌را انکار کردند:

۰.أَصْلَحَکَ اللّه إِنَّ قَوْماً مِنْ أَصْحَابِنَا یَزْعُمُونَ أَنَّ الْمَعْرِفَةَ مُکْتَسَبَةٌ وَ أَنَّهُمْ إِذَا نَظَرُوا مِنْ وَجْهِ النَّظَرِ أَدْرَکُوا فَأَنْکَرَ ذَلِک.‏۳

این احتمال به دست می‌آید که جمهور امامیه معتقد بودند نظر و قیاس به علم نمی‌انجامد؛ در مقابل، معتقدان به معرفت اکتسابی بر آن بودند نظر و استدلال به معرفت می‌انجامد: «یزعمون ان المعرفةَ مکتسبةٌ وأنهم إذا نظروا من وجه النظر، ادرکوا».۴

1.. کلینی، الکافی، ج۱، ص۹۶؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۱۱۰.

2.. چنان‌که در فصل پیشین بیان شد، ضرورت در این‌جا به معنای اضطرار نیست، بلکه به معنای حتمیت است.

3.. حمیری، قرب الاسناد، ص۳۵۶.

4.. همان.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20797
صفحه از 285
پرینت  ارسال به