دسته چهارم از امامیه پیروان هشام بن حکم هستند که معتقدند همه معارف به ایجاب خلقت، اضطراری است و معرفت واقع نمیشود، مگر بعد از نظر و استدلال؛ یعنی برآن بودند علم به خداوند عزّ و جل (معرفة اللّه) واقع نمیشود، مگر بعد از نظر و استدلال.۱
قول پنجم متعلق به ابومحمد نوبختی است که مرتبط با مدرسه کلامی بغداد است و در فصل مربوط به مدرسه بغداد به تفصیل بحث خواهد شد:
۰.دسته پنجم از امامیه بر آن بودند همه معارف اضطراری نیستند، و معرفة اللّه، هم جایز است اکتسابی و هم جایز است اضطراری باشد. [در هر دو صورت] چه اکتسابی باشد و چه اضطراری، امر (و تکلیف) به آن به هیچ وجه جایز نیست. این قول حسن بن موسی (= ابومحمد نوبختی) است.۲
دسته ششم و هفتم در واقع، برخلاف جمهور امامیه معتقدند که نظر و قیاس به علم میانجامد؛ یعنی معرفت را اکتسابی میدانستند. تفاوت این دو قول در این است که دسته ششم عقل و استدلال عقلی را پس از آمدن رسل، حجّت میدانند و به بیان دیگر، عقل را در استدلالهایش بینیاز از راهنمایی رُسُل نمیدانند.۳ اما دسته هفتم عقل و استدلال عقلی را مطلقاً و مستقلاً حجت میدانند؛ چه پیش از آمدن
1.. «والفرقة الرابعة منهم اصحاب «هشام بن الحکم» یزعُمون أن المعرفة کلها اضطرار بایجاب الخلقة وانها لا تقع الا بعد النظر والاستدلال، یعنون بما لا یقع منها الا بعد النظر والاستدلال العلم باللّه عزوجل» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲).
2.. «الفرقة الخامسة منهم یزعمون ان المعارف لیس کلها اضطراراً والمعرفة باللّه یجوز أن تکون کسباً ویجوز أن تکون اضطراراً، وإن کانت کسباً او کانت اضطراراً فلیس یجوز الامر بها على وجه من الوجوه، وهذا قول «الحسن بن موسى»» (اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲).
3.. نک: شیخ مفید، اوائل المقالات، ص۴۴.