255
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

وجوب را معرفة اللّه می‌دانستند و وجوب نظر را وجوب مقدمی (غیری) و غیرمستقل می‌خواندند. به بیان دیگر، از منظر معتزلیان، نظر نخستین تکلیف عقلی است و عقل تکلیف‌آور است. این تکلیف از طریق انگیزه (داعی) یا خاطر حاصل می‌شود. ساز و کار پیدایش این تکلیف، ظهورِ پدیده روانی خوف و ترس است. ترس از این‌که مبادا معتقدات ما بر خطایی مبتنی باشد که سرنوشت نهایی‌ ما را تهدید کند. بنابراین، داعی و خاطر، شک را در انسان بر می‌انگیزانند و او را از این که باطل باشد و نسبت به حقیقت جاهل باشد، می‌ترسانند. این ترس او را به حکم عقل بر دفع ضرر محتمل می‌رساند و سپس به سمت تأمل و استدلال سوق می‌دهد تا این‌که به معرفت و شناخت (سکون نفس) برسد.

رابطه معرفت اضطراری با تعقل و خِرَدورزی

دانسته شد نظریه معرفت اضطراری امامیه منافاتی با تعقل و خِرَدورزی ندارد؛ زیرا اضطراری بودن معرفت از منظر آنان به معنای غیراختیاری بودن و صنع اللّه بودن معرفت است؛ اما در فرآیند معرفت نه‌تنها اختیار هست، بلکه در مواردی طلب علم و معرفت، واجب به شمار آمده است. بنابراین، باور به اضطراری بودن معارف، هیچ منافاتی با خِرَدورزی و تعقل ندارد. اعتقاد به معرفت فطری امامیه نیز با تعقل و خِرَدورزی درباره خداوند متعال منافاتی ندارد؛ زیرا با آن‌که از منظر امامیه معرفت فطری، معرفتی موهوبی و إعطایی است، ولی عقل در ساحتی دیگر توانایی شناخت کلی خداوند (معرفت بین الحدّین) دارد.

به بیان دیگر، معرفتِ جزئی و شخصی خداوند متعال فطری و موهوبی است، اما معرفت کلی با استدلال و برهان قابل اکتساب و دسترسی است؛ البته، بر پایه نظریه معرفت اضطراری عام، برآیند همین معرفت کلی و عقلی، صنع اللّه است و در واقع، عقل در فرآیند معرفت نقش دارد.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
254

فجور دارند، تنها قوه بازدارنده در انسان، قوه عاقله اوست. انسان در صورتی اختیار دارد که قوای طبعی و عقلی او یک‌سان باشند. او بر آن است در صورتی این تساوی حاصل است که قوه عقل کارکرد مناسب خود را داشته باشد و آن در صورتی است که مسلّح به سلاح معرفت و شناخت باشد. بنابراین، معارف به حکمت خداوند متعال از راه‌های مختلف بر عقل الهام می‌شود.

نظریه معارف اضطراری اصحاب معارف و اصحاب طبع (جاحظ و پیروانش)، در میان معتزلیان به دلیل آن‌که با روش عقل‌گرایی آنان و دیگر مبانی اعتقادی‌شان ناسازگار بود، نتوانست دوام بیاورد. ابوعلی جبایی از معتزلیان بصره، ابوالقاسم کعبی از معتزلیان بغداد به نقد مبانی جاحظ و پیروانش پرداختند. آنان بر اساس انسان‌شناسی متفاوت در واقع، معتقد بودند قوای طبع انسان هم تمایل به فجور دارند و هم تمایل به خیرات. از این‌رو، اگر معارف برای انسان‌ها اضطراراً حاصل باشد، تساوی انگیزه (دواعی) نخواهند داشت و به بیان دیگر، انسان‌ها مُلجأ و مضطر خواهند بود؛ از این‌رو، معرفت اضطراری را با اصل اختیار و آزادی اراده در تنافی می‌دانستند.

ثمره اختلاف معتزلیان در اضطراری یا اکتسابی بودن معارف، در مسئله تکلیف نمایان شد. معتقدان به اضطراری بودن معارف اساساً معتقد بودند معرفت و شناخت نیز مانند عقل و دیگر شرایط تکلیف، وجوب کسب ندارند. اگر برای انسان بالغ معرفت و شناخت حاصل شد، مکلّف است و گرنه تکلیف ندارد، اما مخالفان در صدد اثبات وجوب تحصیل معرفت برآمده و به این نتیجه رسیدند که از آن‌جا که نظر و تأمل، سبب و وسیله رسیدن به معرفت هست، نظر واجب می‌شود و در واقع، وجوب نظر، وجوب معرفت است. با این بیان افزون بر اثبات وجوب نظر، بر آن شدند که وجوب نظر نخستین تکلیف است.

در مقابل، معتزلیان بغداد به رغم آن‌که وجوب نظر را قبول داشتند، اما نخستین

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20792
صفحه از 285
پرینت  ارسال به