بنابراین، هرچند کراجکی نیز به معرفة اللّه عقلی و اکتسابی باور دارد، اما معتقد است که محرک نخستین از طریق انبیاء و اولیاء ایجاد میشود و سپس عقل با بهره از چگونگی استدلال به معرفة اللّه نائل میشود.۱
حاصل بحث آنکه گرچه شیخ مفید - بر خلاف امامیان نخستین - منکر جدّی معرفت اضطراری است و معرفة اللّه و معرفة الشریعة را اکتسابی از راه تعقل و خردوزی میداند، با این حال، عقل را در برانگیخته شدن و نیز در اندیشیدن، محتاج سمع و حجج الهی میداند و بر همین مبنا معتقد است در ابتدای تکلیف باید رسول وجود داشته باشد؛۲ زیرا در باور او همانگونه که بیان شد، باید رسول و حجت الهی باشد تا هم انسانها را بیانگیزاند و هم عقول آنها را در چگونگی استدلال راهنمایی کند. البته، شیخ مفید این قول را به اتفاق امامیه نسبت میدهد، اما چون گزارش ابوالحسن اشعری از اقوال امامیه در بحث رابطه عقل و وحی که تقریباً یک سده بر شیخ مفید تقدم دارد، حاکی از وجود اقوال دیگر در امامیه است. در گزارش اشعری افزون بر قول شیخ مفید، دستکم دو دیدگاه دیگر نیز نقل شده است:
۰.گروه هفتم از امامیه به تصحیح نظر و قیاس و اینکه آندو به علم میانجامند، معتقدند و عقل را در توحید - چه پیش از ارسال رسل و چه پس از آن - حجت میدانند. گروه هشتم برآنند عقل چه پیش از آمدن انبیاء و چه پس از آن، دلالتی بر چیزی ندارد و چیزی از دین [به وسیله عقل] دانسته نمیشود و تکلیفی لازم نمیشود مگر به قول انبیاء و امامان علیهم السلام. امام حجت بعد از رسول است و غیر از آن حجتی