عمل به «واجب عقلی» است.۱
آنان با این بیان عقل را تنها مرجع داوری دانسته و آن را اساس فهم شریعت قلمداد کردند و شریعت را مؤید احکام عقل و هماهنگ با آن دانستند، بدون آنکه شریعت را به تنهایی دلیل وحدانیت خداوند و عدل و دیگر احکام عقل بدانند. از منظر آنان - بر خلاف اصحاب حدیث - ادله قرآنی خود به خود دلیل تلقی نمیشوند.
ﻫ) تحلیل چرایی مخالفت اکثریت با وجوب نظر
معتقدان به وجوب نظر و معرفت، پس از تبیین نظریه خود، پاسخِ شبهات مخالفان را دادهاند، اما قویترین شبهه از دیدگاه قاضی عبدالجبار آن است که اگر نظر در معرفت واجب است، پس چرا اکثریت قاطبه مسلمانان با آن (نظر و فکر) مخالفاند و به آن عمل نمیکنند؟! زیرا اصحاب تقلید (اصحاب حدیث) با آن جمعیت کثیر از مخالفان وجوب نظر هستند؛ از متکلمان نیز گروههای زیادی - مانند اکثر امامیان، اصحاب الالهام، اصحاب الاضطرار، اصحاب الطبایع - منکر وجوب نظرند.
پاسخ قاضی عبدالجبار به این شبهه آن است که علم به وجوب نظر از راه خواطر و دواعی، در ابتدای تکلیف و در اوقات خاص حاصل میشود نه آن که همیشگی باشد. این حالت نیز با ورود شبهه یا غفلت و راحتطلبی و یا بیخیالی از میان میرود؛ همانطور که خوارج به سبب شبههای که بر ایشان عارض شد از حکم فطرت و عقل خود دست کشیدند و به جواز و حُسن قتل و شورش حکم کردند،۲