199
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

مختار نخواهند بود. در حالی که اگر معارف اضطراری باشند، پس از تحقق معرفت، انسان در کمال اختیار و آزادیِ اراده به سر خواهد برد.

از دیدگاه او انسانی مختار است و استطاعت دارد که انگیزه و داعی انجام یا ترک فعل در او یکسان و مساوی باشد و او در کمال اختیار فعل یا ترک را انتخاب کند، اما اگر دواعی مساوی نباشند و طرفِ فعل یا ترک، راجح و طرف دیگر مرجوح باشد، انسان خود به‌ خود و بالطبع (غیرارادی) طرفِ راجح را برمی‌گزیند؛ در نتیجه، مُلجأ و مضطر به آن می‌شود.۱

بنا بر مبنای او نه‌تنها انسان - اولاً و بالذات - مقهور قوای طبع و خواهش‌های نفسانی است، بلکه قوه عقل او نیز مقهور قوای طبع و خواهش‌های نفسانی است. عقل برای کارآمدی و برای این‌که مقهور قوای طبع و خواهش‌های ‌نفسانی نشود، نیازمند به معارف و تجاربی است که او را ورزیده و تقویت کند تا بتواند انسان را در مقابل کشش‌های نفسانی باز دارد.

اگر قوای طبع در وجود انسان، قوی‌تر از قوای عقل باشد و دواعی پیروی از قوه طبع بیشتر از قوه عقل باشد، در این صورت طبع، کارآمدیِ عقل را سست کرده و حتی تغییرش می‌دهد، به حدّی که کارکرد عقل در برابر طبع، تحت الشعاع قرار می‌گیرد و ممکن است به سبب غلبه طبع و درخواست‌های نفسانی، «معانی» و اطلاعات و ارزش‌ها در عقل تغییر و تحول پیدا می‌کند و عقل خاصیت دوراندیشی و عاقبت‌اندیشی را از دست می‌دهد.۲

بر این اساس، ابوعثمان درگیری میان عقل و دیگر غرایز یا طبایع - مانند غضب، رضا، بخل، خشم، صبر و غیره - را در نظر می‌گیرد و می‌گوید: عقل، توانایی جلوگیری از سرکشی این غرایز را ندارد، مگر زمانی که به واسطه تجارب، ریز و دقیق

1.. جاحظ، المسائل والجوابات فی المعرفة، ص۱۱۶.

2.. همان، ص۱۱۶ـ۱۱۷.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
198

تشخیص دهد و صلاح را از فساد تشخیص دهد.

عدم تکلیف به معرفت

از نگاه اصحاب معارف، اساساً هیچ انسانی مکلّف به تکلیف نیست مگر آن‌که اضطراراً به معرفت نائل شود.۱ به بیان دیگر، معرفت نیز مانند عقل و دیگر شرایط تکلیف است که اگر حاصل باشد تکلیف هست و اگر نباشد، تکلیفی در کار نیست و البته، استحقاق عقاب هم نیست.۲

باورمندان به اضطراری بودن معارف در مقابل متکلمانی که نخستین تکلیف را نظر و استدلال برای نیل به معرفة اللّه می‌دانستند، ایرادهایی وارد می‌کردند؛ از جمله: الف) کسی که معرفت ندارد و خدایی را نمی‌شناسد، چه کسی بر او تکلیف کرده است؟؛ ب) اگر تکلیف عقلی باشد یا تکلیف اخلاقی باشد، لزوم تبعیت از آن بر چه مبنایی استوار است؟ و ثواب و عقاب الهی در قبال انجام یا ترک آن معنا ندارد؛ ج) در نتیجه، اصلاً وجوب تکلیف، معنا ندارد؛‌ چه رسد به این‌که نخستین تکلیف باشد؛ د) این‌که گفته می‌شود نظر و استدلالی واجب است که به معرفة اللّه بیانجامد، تشخیص این نوع نظر برای مبتدی ناممکن و نامعقول است! از کجا بداند این نظر و فکر، حتما او را به خداوند رهنمون خواهد بود؟۳

مُلجأ بودنِ انسان در صورت اکتسابی بودن معارف

جاحظ بر آن است اگر معارف بشری اکتسابی باشند، انسان‌‌ها در افعال و اعمالشان

1.. بغدادی، اصول الایمان، ص۳۲.

2.. همان، ص۲۶۴.

3.. نک: ابوحیان توحیدی، البصائر والذخائر، ج۲، ص۲۳۶.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20626
صفحه از 285
پرینت  ارسال به