در امر به آنچه در شریعت آمده است - مانند نظر، تدبر، تفکر و امثال آن - اتفاق دارند.۱
از نظر او این خبط بزرگ اهل کلام، از مخالفت آشکار اهل حدیث با مناظره و علم کلام سرچشمه گرفته است؛ در حالی که مخالفت با مناظره و کلام، غیر از مخالفت با نظر و استدلال و خِرَدورزی است:
۰.و لکن [از آنجا که] میان واژه «نظر و استدلال» و «کلام»، اشتراک است و آنان منکر بدعتهای متکلمان در نظر و کلام و استدلالِ غلطشان بودند، متکلمان پنداشتهاند انکار این، مستلزم انکار جنس نظر و استدلال است.۲
البته، اینکه معتقدان به معرفت اضطراری مخالف نظر و استدلال نبودند در کتابهای کلامی خودِ اهل کلام هم ذکر شده است. برای مثال، هم قاضی عبدالجبار و هم سید مرتضی و دیگران به آن تصریح کردهاند:
۰.و اما اصحاب تقلید، منکر نظر به معنای فکرو تأمل نیستند، آنان منکر مناظره هستند که غیر از نظر است. چه بسا (شرایطِ) اوضاع آنان را به مناظره مجبور سازد و آن را بهکار ببرند با آنکه مناظره را فاسد میدانند.۳
1.. «فان اهل السنة والحدیث لا ینکرون ما جاء به القرآن، هذا اصل متفقٌ علیه بینهم. واللّه قد امر بالنظر والاعتبار والتفکر والتدبر فی غیر آیة، ولا ُیعرف عن احدٍ من سلف الامة ولا ائمة السنة وعلمائها انه انکر ذلک؛ بل کلهم متفقون علی الامر بما جاءت به الشریعة من النظر والتفکر والاعتبار والتدبر وغیرذلک» (ابنتیمیه، مجموع فتاوی، ج۴، ص۵۶).
2.. «ولکن وقع الاشتراک فی لفظ «النظر والاستدلال» ولفظ «الکلام»؛ فانهم انکروا ما ابتدعه المتکلمون من باطل نظرهم وکلامهم واستدلالهم، فاعتقدوا (متکلمون) اِنّ انکار هذا مستلزم لانکار جنس النظر والاستدلال» (ابنتیمیه، مجموع فتاوی، ج۴، ص۵۶).
3.. «فأما أصحاب التقلید فما ینکرون النظر الذی هو الفکر والتأمل وانما ینکرون المناظرة وهی غیر النظر وربّما ألجأتهم الحال الى المناظرة واستعملوها مع اعتقادهم فسادها» (قاضی عبدالجبار، المغنی، ج۱۲، ص۳۸۲ و ۹۶؛ شریف مرتضی، الذخیره، ص۱۷۰).