149
معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی

الهدایة)، می‌شود حدس زد از دیدگاه شیخ صدوق، منظور از «معرفت» در روایاتِ باب «المعرفة»، همان معرفة اللّه و دیگر معارف فطری نیست. هرچند برخی روایات این باب را در کتاب اعتقادات الامامیة و در تأیید هدایت و معرفتِ فطری شاهد آورده است؛ مانند روایت «مَا حَجَبَ اللّه عِلْمَهُ عَنِ الْعِبَادِ فَهُوَ مَوْضُوعٌ عَنْهُمْ» و «إِنَّ اللّه احْتَجَّ عَلَى النَّاسِ بِمَا آتَاهُمْ وَعَرَّفَهُمْ»؛ با این حال، در آن کتاب هیچ اشاره‌ای به روایاتِ صنع اللّه بودن معرفت و استطاعت نداشتن و ابزار نداشتن به معرفت و امثال آن نکرده است.۱

جمع‌بندی

حاصل سخن آن‌که رهگیری روایت مربوط به معرفت اضطراری در مدرسه قم نشان می‌دهد که هر سه جریان فکری اصلی مدرسه قم (خط فکری احمد بن محمد بن عیسی، خط فکری ابراهیم بن هاشم و خط فکری محمد بن خالد برقی) در شمار نقل و انتقال روایات معرفت اضطراری بودند و آنها را در مدرسه قم رواج دادند.

از آنچه گفته شد به دست آمد که برقی، کلینی و شیخ صدوق - به مثابه نمایند‌گان برجسته و برآیند جریان‌های فکری اصلی مدرسه قم - عقل را به‌عنوان یکی از منابع معرفتی می‌دانستند که قابلیت کشف و فهم برخی گزاره‌های دینی را داشته و توان تولید معرفت برای بشر را داراست. آنها عقل را در شناخت خداوند توانمند دانسته و یکی از راه‌های شناخت خداوند را «عقل» می‌دانستند.

تبویب، دسته‌بندی، مقدم و مؤخر ساختن روایات از سوی برقی، کلینی و شیخ صدوق می‌تواند حاکی از نظام فکری و معرفتی آنان باشد. در نتیجه این‌که این

1.. شیخ صدوق، اعتقادات الامامیه، ص۳۷.


معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
148

جبر و تفویض منازل مختلفی هست، به تعبیر روایت «أَوْسَعُ مِمَّا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْض» است؛۱ بنابراین، ‏امرٌ بین الامرین بودن امور و این‌که فاعل امور خداوند است و به او نسبت داده می‌شود یا انسان است و به انسان نسبت داده می‌شود، متفاوت می‌تواند باشد. شیخ صدوق دست‌کم سعادت و شقاوت، معرفت و جهل (و نیز خواب و بیداری، رضایت و غضب) و هدایت را مطرح کرده است. برای مثال، شیخ صدوق درباره این‌که خداوند «هادی» و «مضل» است می‌گوید: «یهدی المؤمنین فی القیامة الی الجنة ویُضل الظالمین فی القیامة عن الجنة»؛۲ یعنی با آن‌که هدایت و ضلالت به خداوند نسبت داده شده، اما بر اساس اصول اعتقادی امامیه (همچون استطاعت و نفی جبر و تفویض)، معنای غیر جبری و مطابق با اختیار و هم‌سو با نظریه امرٌ بین الامرین ارائه می‌کند و افزون بر آن می‌تواند گویای آن باشد که صدوق در انکار و نفی «تفویض» و برای آن‌که متهم به جبر نشود، جانب احتیاط را در نظر داشته است.

به نظر می‌رسد شیخ صدوق در معرفت هم به رغم آن‌که آن‌ را - به تبع روایات - صنع‌اللّه می‌خواند و به خداوند نسبت می‌دهد، با این حال بر اساس اصول یادشده، معنای امرٌ بین الامرینی و این که انسان در تحقق معرفت نقش جزیی دارد، اشاره دارد.

به بیان دیگر، از این‌که همه این‌ امور در کتاب التوحید مطرح شده، هرچند صراحت ندارد، اما حکایت از فعل‌اللّه بودن آنها در نظام فکری صدوق دارد و گرنه نقل آنها در کتاب التوحید توجیهی نداشت، اما بر اساس پذیرش استطاعت و دیدگاه امرٌ بین الامرین، توجیه آنها معلوم می‌شود. همان‌گونه که از جدا آوردن روایات مربوط به معرفت فطری در بابی جدا (باب فطرة اللّه عزّوجل الخلقَ علی التوحید) و نیز روایات مربوط به معرفت در بابی جدا (باب التعریف و البیان و الحجة و

1.. همان، ص۳۶۰.

2.. همان، ص۴۱۳.

  • نام منبع :
    معرفت اضطراری در قرون نخستین اسلامی
    سایر پدیدآورندگان :
    علی امیرخانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 20818
صفحه از 285
پرینت  ارسال به