شناختهایم.۱
بنابراین، به باور شیخ صدوق، خداوند را باید تنها با خداوند شناخت. در واقع، هرگونه معرفتی به خداوند از هر طریقی که باشد، معرفت باللّه است و خداوند آن را ایجاد میکند؛ زیرا اگر معرفة اللّه از طریق عقل، یا رُسُل و حُجج و یا از طریق معرفت نفس محقق شود، به این دلیل که ایجاد کننده و محدِث همه آنها، خود خداوند است، بنابراین، معرفة اللّه باللّه محقق میشود.
شیخ صدوق، دوباره از باب «الحدوث» به نقل روایات اثبات صانع از طریق اثبات حدوث عالم پرداخته است.۲ تا آنکه در باب «فطرة اللّه الخلقَ علی التوحید»، به معرفت فطری موهوبی در عالم ذر پرداخته و از طرق مختلف بسیاری از روایت مربوطه را ذکر میکند.۳
شیخ صدوق نیز - مانند کلینی - مباحث مربوط به توحید افعالی را از باب «البداء» تا «باب التعریف والبیان» (روایات مربوط به معارف اضطراری) پی گرفته است و در ابواب مختلف به تبیین و چگونگی توحید افعالی همت گمارده است. از اثبات مشیت و اراده عامه حق تعالی۴ و اثبات استطاعت،۵ تا نفی جبر و تفویض و اثبات نظریه اختصاصی اهلبیت علیهم السلام در امرٌ بین الامرین۶ و اینکه در میان نظریه