۱۱۷.امام على عليه السلام ـ در سفارش به فرزندش حسن عليه السلام ـ :فرزندم! من ، تو را از دنيا و حال و روز آن ، و از كف رفتن و دست به دست شدنش آگاه ساختم، و از آخرت و آنچه براى اهل آخرت در آن جا آماده شده است ، تو را آگاه ساختم، و درباره آن ، برايت نمونه هايى آوردم تا از آنها درس بياموزى و راه درست بپويى.
همانا حكايت آن كه حقيقت دنيا را شناخت ، [مردم دنيا در نظرش [حكايت گروه مسافرانى است كه فرود آمدن در منزلگاهى خشك و بى آب و علف را خوش ندارند و آهنگ منزلگاهى سرسبز و ناحيه اى خرّم كنند . پس دشوارى راه و فراق يار و سختى سفر و ناگوارى خوراك را تحمّل كنند تا به سراى دلباز و منزلگاه آسوده خود در آيند . چنين مسافرانى از هيچ يك از اين سختى ها درد و رنجى احساس نمى كنند و از خرج كردن در اين باره ، زيان نمى بينند و هيچ چيز برايشان دوست داشتنى تر از آن چيزى نيست كه آنان را به سرمنزل مقصود و بارافكنشان نزديك مى گردانَد.
و حكايت كسى كه فريفته دنيا شود، حكايت گروهى است كه در منزلگاهى سرسبز و خرّم ، فرود آمده باشند و از آن جا به منزلگاهى خشك بكوچند. براى چنين گروهى ، چيزى ناخوشايندتر و وحشتناك تر از آن نيست كه از آن جايى كه بوده اند ، جدا شوند و به آن جايى كه مى كوچ اند و رهسپار آن اند، بروند.
۱۱۸.امام على عليه السلام :اى بندگان خدا! خداى را در نظر آوريد و به آن كه در نزد شما عزيزترين و محبوب ترين است (يعنى خودتان) بينديشيد ، كه خداوند ، مسير
حق را براى شما آشكار نموده و راه هايش را روشن ساخته است . پس [در نهايت [يا شوربختى ماندگار است يا نيك بختى پايدار . بنا بر اين، در روزهاى رفتنى ، براى روزهاى ماندگارى [خود] توشه برگيريد. توشه به شما نشان داده شده و به كوچيدن فرمانتان داده اند و به رفتن ، ترغيب شده ايد. شما به سان كاروانى هستيد كه توقّف كرده و نمى دانند كه چه وقت فرمان حركت داده مى شوند. هان! با دنيا چه كند آن كه براى آخرت آفريده شده است؟!