۱۱۹۵.المستدرك على الصحيحين ـ به نقل از ابو سفيان ، از اساتيدش ـ :سعد به عيادت سلمان رفت. سلمان گريست.
سعد گفت: چرا گريه مى كنى ، اى ابو عبد اللّه ؟ پيامبر خدا كه از دنيا رفت ، از تو راضى بود، و تو در كنار حوض [كوثر] بر او وارد خواهى شد و دوستانت را ملاقات خواهى كرد .
سلمان گفت: «من نه از ترس مرگ ، گريه مى كنم و نه به خاطر علاقه مندى به دنيا؛ بلكه پيامبر خدا براى زمان حياتش و پس از مرگش به ما سفارش كرد و فرمود: بايد توشه هر يك از شما به مانند توشه مسافر باشد در حالى كه پيرامون من ، اين همه افعى است». در پيرامون او ، فقط يك تشت و يك قابلمه و يك آفتابه بود!
۱۱۹۶.الاحتجاج ـ به نقل از سلمان ، در پاسخ نامه اى كه عمر به او نوشت ـ :امّا اين كه نوشته اى كه من به بافتن حصير و خوردن نان جو روى آورده ام : اينها چيزى نيست كه به سبب آن ، مؤمن سرزنش و توبيخ شود!
اى عمر! به خدا سوگند كه خوردن نان جو و بافتن حصير و بى نياز شدن از خوردنى ها و نوشيدنى هاى رنگارنگ و [ بى نياز شدن ] از غصب حقّ مؤمن و مطالبه چيزى كه حق نيست ، در نزد خداوند ، برتر و محبوب تر است و به پرهيزگارى نزديك تر. من خود ديدم كه پيامبر خدا ، هر گاه نان جوينى به دست مى آورد ، با خوش حالى آن را مى خورد و اظهار ناخرسندى نمى كرد.
۶ / ۴
ابو ذر
۱۱۹۷.امام كاظم عليه السلام :ابو ذر ـ كه رحمت خدا بر او باد ـ گفت: از سوى من ، پس از آن دو قرص نان جوين ـ كه يكى را چاشت مى خورم و ديگرى را شام ـ و
پس از آن دو جامه پشمين ـ كه يكى را شلوار خويش مى سازم و ديگرى را رداى خويش ـ ، نكوهش خدا بر دنيا باد!.