ر . ك : ص۱۲۳ ح ۹۹۱ .
۳ / ۱۰
ديدار فرشتگان
۹۸۹.صحيح مسلم ـ به نقل از حنظله اُسَيدى كه از كاتبان پيامبر خدا بود ـ :ابو بكر به من بر خورد و گفت: چگونه اى ، اى حنظله؟
گفتم: حنظله ، منافق گشته است!
ابو بكر گفت: سبحان اللّه ! چه مى گويى؟
گفتم: وقتى نزد پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هستيم و برايمان از آتش و بهشت مى گويد ، چنانيم كه گويا آنها را به چشم مى بينيم؛ ولى از محضر پيامبر خدا كه بيرون مى رويم ، به زن و فرزند و زندگى مان مى پردازيم و بسيارى از سخنان پيامبر را فراموش مى كنيم.
ابو بكر گفت: به خدا سوگند كه ما نيز همين حال را داريم!
پس، من و ابو بكر رفتيم تا بر پيامبر خدا وارد شديم.
من گفتم: اى پيامبر خدا! حنظله منافق گشته است!
پيامبر خدا فرمود: «چه طور؟» .
گفتم: اى پيامبر خدا! آن گاه كه نزد شما هستيم و از آتش و بهشت برايمان مى گويى ، گويا آنها را به چشم مى بينيم؛ امّا از نزد شما كه مى رويم ، به زن و فرزند و زندگى خود مى پردازيم، و بسيارى از آن سخنان را فراموش مى كنيم!
پيامبر خدا فرمود: «سوگند به آن كه جانم در دست اوست ، اگر بر آن حالى
كه نزد من داريد ، دوام آوريد ، ... فرشتگان در بسترهايتان و در كوى و برزن هايتان با شما دست مى دهند؛ امّا ـ اى حنظله ـ آدمى هر ساعتى ، حالتى دارد» ، و سه بار اين جمله را فرمود .