۱۴۷۵.مسند ابن حنبل ـ به نقل از اَنَس ـ :مردى گفت : اى پيامبر خدا! فلانى درخت خرمايى [در باغ من [دارد و من مى خواهم باغم را با آن ، ديواربندى كنم . دستور دهيد درختش را به من بدهد تا با آن ، باغم را ديواربندى كنم.
پيامبر صلى الله عليه و آله به او فرمود : «نخلت را ، در ازاى نخلى در بهشت ، به او بده» .
آن مرد نپذيرفت.
ابو دَحداح نزد آن مرد آمد و گفت: نخلت را به باغ خرمايم بفروش.
مرد فروخت.
ابو دحداح ، نزد پيامبر صلى الله عليه و آله آمد و گفت : من آن نخل را به [بهاى] باغم خريدم . آن نخل را به آن مرد (صاحب باغ) بدهيد ؛ زيرا كه من آن را به شما [هديه [مى دهم.
پيامبر خدا چند بار فرمود : «چه بسيار خُرمابُن هايى كه در بهشت ، از آنِ ابو دحداح شد!» .
ابو دحداح ، نزد همسرش آمد و گفت : اى اُمّ دَحداح! باغ را ترك كن ؛ زيرا كه من آن را به نخلى در بهشت فروختم.
همسرش گفت : سوداى سودآورى است (يا جمله اى شبيه به اين) .
۱۴۷۶.امام على عليه السلام ـ در تحريك و ترغيب لشكريان در جنگ صفّين ـ :خداوند شما را به تجارتى رهنمون شده كه شما را از عذابى دردناك مى رهاند و شما
را به خير ، نزديك مى سازد : ايمان آوردن به خدا و جهاد كردن در راه خدا . او پاداش آن را آمرزش گناه و سكونتگاه هايى خوش و پاك در باغ هاى بهشت قرار داد ، و خداوند فرمود : «همانا خدا دوستدار كسانى است كه در راه او ، صف در صف ، جهاد مى كنند ، چنان كه گويى بنايى سُربى اند» .