زهد ، بى ميلى روانى است ، امّا بى ترديد ، جلوه اين خصلت روحى ، بايد در زندگى به صورت ساده زيستى و پرهيز از اسراف ، تجمّل گرايى ، تشريفات (و حدّ اقل ، اجتناب از محرّمات ) نمايان باشد .
بر اين پايه ، زهد ، تنها جنبه اخلاقى و روانى ندارد؛ بلكه بُعد عملى نيز دارد و زاهد ، كسى است كه اِعراض روانى از دنياى نكوهيده را با اِعراض عملى ، همراه نموده است .
سه . مراتب زهد
اشاره كرديم كه پايين ترينِ مراتب زهد ، بى رغبتى روانى همراه با اجتناب از محرّمات است ؛ امّا بالاترين درجه زهد ، نقطه اى است كه حجاب هاى شناخت ، به كلّى از جلوى ديده دل برداشته مى شوند و سالك به مرتبت يقين واصل مى گردد . با وصول به اين مرتبت است كه باطن دنياى نكوهيده براى زاهد كشف مى شود و در اين هنگام ، انسان نه تنها نسبت به دنيا بى ميل مى گردد ، بلكه به آن نفرت نيز پيدا مى كند ، چنان كه امام على عليه السلام در توصيف پيامبر خدا مى فرمايد :
عُرِضَت عَلَيهِ الدُّنيا فَأَبى أن يَقبَلَها ، وعَلِمَ أنَّ اللّهَ أبغَضَ شَيئا فَأَبغَضَهُ . ۱ دنيا به او پيشنهاد شد؛ امّا از پذيرفتن آن خوددارى كرد ، و دانست كه خدا چه چيزى را دشمن مى دارد؛ او هم آن را دشمن داشت .
امام على عليه السلام نفرت خود از دنياى نكوهيده را با جملاتى مانند :
« أمَرُّ عَلى فُؤادي مِن حَنظَلَةٍ يَلوكُها ذو سُقمٍ ؛ ۲ دنيا در مذاق من ، تلخ تر از حَنظلى است كه شخص بيمار [ ، با كراهت [مى مكد» و يا «أهوَنُ في عَيني مِن عُراقِ خِنزيرٍ