۵۸۵. امام باقر عليهالسلام : گروهى از مسلمانان براى سفرى ، راهى شدند ؛ ليكن راه را گم كردند و دچار تشنگى شديدى گشتند . پس [تن به مرگ دادند و ]كفن پوشيدند و كنار تنههاى درختان ، ماندگار شدند . آنگاه پيرى با جامههاى سفيد ، نزدشان آمد و گفت : «برخيزيد كه مشكلى برايتان پيش نمىآيد و اين آب است» . آنان برخاستند و نوشيدند و سيراب گشتند .
پس از آن گفتند : خداوند ، رحمتش را شامل حالت كند . كيستى ؟
پاسخ داد : «من از جنّيانى هستم كه با پيامبر خدا بيعت كردند . شنيدم پيامبر خدا مىفرمود : مؤمن ، برادر مؤمن است ؛ ديدهبان و راهنماى اوست . ``پس نمىشد كه با حضور من تباه شويد» .
۵۸۶. امام صادق عليهالسلام : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ به او ستم نمىكند ، او را تنها نمىگذارد ، غيبت او را نمىكند ، به او خيانت نمىورزد و او را محروم نمىسازد .
۵۸۷. امام صادق عليهالسلام : مؤمن ، برادرِ مؤمن است ؛ ديدهبان و راهنماى اوست ، به او خيانت نمىورزد ، به او ستم نمىكند ، او را فريب نمىدهد و به او وعدهاى كه آن را به جاى نياورد ، نمىدهد .
۵۸۸. امام صادق عليهالسلام : مسلمان ، برادرِ مسلمان است ؛ به او ستم نمىكند ، او را تنها نمىگذارد و به او خيانت نمىورزد . بر مسلمانان لازم است كه براى پيوند و همكارى در جهت توجّه به يكديگر و همدردى با نيازمندان و سهيم كردن آنان در مال خود و مهربانى برخى نسبت به برخى ، كوشش كنند ، تا همانگونه باشيد كه خداوند عز و جل به شما فرمان داده است : مهربان و مهرورز ميان خودتان ، و اندوهگين از گرفتارىهايشان كه از شما پنهان مانده است ، به گونهاى كه انصار در روزگار پيامبر خدا بودند .
۵۸۹. امام صادق عليهالسلام : حارث اَعوَر به امير مؤمنان گفت : اى امير مؤمنان ! به خدا سوگند ، من تو را دوست دارم .
حضرت فرمود : «هان ! حال كه مرا دوست دارى ، پس با من ستيزه نمىكنى ، مرا بازى نمىدهى ، با من مجادله نمىنمايى ، با من شوخى نمىكنى ، و مرا از منزلت حقيقىام پايينتر و بالاتر نمىنهى» .