هشدار: کودکان و بهباشی
به رغم این که مردم میگویند کودکان منبع بیپایان شادی هستند، پژوهشها نتیجهای متضاد را نشان میدهند. به بیان دقیقتر، افرادی که بچه دارند نسبت به افرادی که بچه ندارند در ابزارهای سنجش بهباشی نمره کمتری میگیرند. به علاوه، آمدن هر کودکی پس از کودک اول غالباً از میزان بهباشی والدین میکاهد.
رابطه کودکان و رضایت از زناشویی به نظر میرسد منحنیوار است؛ در مراسم عروسی میزان رضایت از زندگی بالاست، با تولد کودک اول به طور معنادار کاهش مییابد، و این تنزل تا زمان کودکی و نوجوانی فرزند ادامه دارد، تا جایی که به پایینترین نقطه میرسد، اما پس از رفتن بچهها مجدّداً به سطوح بالاتر باز میگردد.
کار/ اشتغال و بهباشی درونی
کار میتواند تاثیر بسیار زیادی در بهباشی کلی ما داشته باشد. به بیان دقیقتر، پژوهشها نشان داده اند اینکه ما چه درکی از شغل خود و جهتگیری حرفهای خود داریم میتواند بر میزان شادکامی ما تاثیر بگذارد. خوشبختانه، این فقط پزشکی یا راهبهگری یا آنچه جامعه، یک شغل «ارزشمند» تلقی میکند، نیستند که شادیآفرینند. در واقع، کارگران، کارمندان بیمارستانی و سرایدارها هم میزان بهباشی بالایی را در زندگی کاریشان گزارش میکنند. در حقیقت، حدود یکسوم کارکنان در هر بخش یا زمینه شغلی، کار را به عنوان یک «جهت گیری وظیفهای»۱ میدانند. حال، این «جهت گیری وظیفهای» چیست و چگونه از انواع جهت گیریهای دیگر جدا میشود؟
اول از همه، افرادی که جهتگیری شغلی۲ دارند شغلشان را وسیلهای برای رسیدن به یک هدف میدانند. شغل مساوی با پول است و برای کلیت زندگیشان اهمیتی ندارد. جهتگیری حرفهای۳(گرچه کمی درگیرکنندهتر است) ساختن یک حرفه را مد نظر قرار میدهد و چنین کارگرانی، شغلشان را مسیری برای پیشرفت میبینند. به علاوه، این افراد بر پاداشهای بیرونی تمرکز میکنند که با پیشرفت در شغلشان میتوانندبه دست آورند. سرانجام، جهتگیری وظیفهای زمانی رخ میدهد که کارگران به شیوه سالمی در کارشان غرق میشوند. آنها کارشان را برای پول یا شهرت انجام نمیدهند بلکه باور دارند که کارشان فینفسه ارزشمند است (دینر و بیسواس-دینر، ۲۰۰۸).