درباره آن، چه کاری میتوانید انجام دهید؟ چگونه میتوان این هیجانها را مدیریت کرد؟
سرانجام اینکه هوش هیجانی میتواند چندین پیامد مانند بهباشی، عزت نفس، رفتارهای جامعهیار۱ بیشتر، استفاده کمتر از سیگار و الکل، افزایش خلق مثبت، رفتارهای خشونتآمیز کمتر، اشتیاق تحصیلی بیشتر و عملکرد بهتر رهبری را پیش بینی کند (سالوی و دیگران، ۲۰۰۲؛ برکت۲ و دیگران، ۲۰۰۹).
به نظر میرسد الگوی توانایی میر و سالوی نسبت به الگوی گلمن پشتوانه بیشتری دارد. به علاوه، مقیاسهای توانایی هوش هیجانی گویا پایاتر از مقیاسهای خودسنجی است که اشکالهای زیادی بر آن وارد است.
الگوهای ترکیبی هوش هیجانی
گلمن، هوش هیجانی را چنین تعریف میکند: «توانایی ادراک، شناخت، تنظیم و مهار انطباقی هیجانها در خود و دیگران» (گلمن، ۱۹۹۶؛ اسکوت۳ و دیگران، ۲۰۰۲). بنابراین، الگوهای ترکیبی هوش هیجانی، هوش هیجانی را ترکیبی از مهارتهای ادراک هیجانی و شخصیت میدانند. به گفته گلمن، هوش هیجانی به این دلیل مهم است که میتواند موفقیت تحصیلی، شغلی و ارتباطی را بهتر از هوشبهر سنتی پیشبینی کند (گلمن، ۱۹۹۶). اما، تایید روابط علی میان عملکرد و هوش هیجانی نیازمند دادههای طولی است (رابرتس۴ و دیگران، ۲۰۰۱).
بر اساس نظریه هوش گلمن، در مفهوم هوش هیجانی پنج ساحت اصلی وجود دارد که عبارتند از:
مدیریت هیجانها، در جایی که فرد درگیر تنظیم دوباره اضطراب است و میکوشد تا از احساس درماندگی رهایی یابد؛
بهکارگیری هیجانها برای خود ـ انگیزشی، در جایی که فرد مهارتِ به تاخیر انداختن کامیابی را برای موفقیتهای آتی پیدا کرده است؛
بازشناسی هیجانها در دیگران، در جایی که فرد در ابراز همدلی، که برای روابط اجتماعی اهمیت دارد، توانمند است؛
مدیریت هیجانها در دیگران، در جایی که فرد میتواند به افراد وقتی که رنج میکشند کمک یا انگیزه را در آنها بیدار کند؛
خودآگاهی هیجانی، در جایی که فرد قادر است هیجانهای خود را دریابد و بشناسد.