به طوری که حرکت نورونها را میتوان مشاهده کرد. سرانجام، این دستگاهها به روانشناسان شناختی و عصب ـ روانشناسان اجازه میدهد به مغز دست یابند تا شاخصهای فیزیولوژیکی و هیجانی دیگر را کنار هم بچینند (راتی۱، ۲۰۰۱).
موجنمای الکتریکی مغز و تصویرسازی کارکردی تموج مغناطیسی به دانشمندان کمک کرد تا اثبات کنند که قشر پیشپیشانی۲ و بادامه دو جزء مغز هستند که به نظر میرسد با تجربه هیجانهای مثبت ارتباط دارند. قشر پیش پیشانی، مرکز هیجانها و تنظیم هیجانی است، و افزایش فعالیت بادامه سطوح بالای عاطفه منفی را پیشبینی میکند (دیویدسون، ۲۰۰۱). قشر پیشپیشانی توانایی ایجاد اهداف و راههای رسیدن به آنها را میسر میکند (دیویدسون، ۲۰۰۳). این قشر ارتباط تجربههای روزانه را با هدفهای بلندمدت زیر نظر میگیرد و گاهی سبب تأخیر در ارضاء میشود. در نتیجه، افرادی که برانگیختگی پایینی در قسمت چپ قشر پیشپیشانی دارند نمیتوانند رفتار معطوف به هدف داشته باشند یا تکانههای خود را کنترل کنند. افزون بر آن، افرادی که در قشر پیشپیشانی راست افزایش برانگیختگی دارند، مشکلاتی را در تنظیم هیجانها گزارش میکنند.
نخستین پژوهشهایی که اثرات آسیب مغزی را مستند کردهاند (گینوتی۳، ۱۹۷۲؛ ساکیم۴ و دیگران، ۱۹۸۲) پژوهشگران را به این نتیجه رساند که بین قشر پیشپیشانی قدامی چپ و عاطفه مثبت رابطه وجود دارد. به ویژه، هنگام تجربه عاطفه مثبت، این بخش مغز فعال میشود، و هنگامی که احساس اضطراب یا افسردگی میکنیم عکس آن رخ میدهد (ویلر۵ و دیگران، ۱۹۹۳؛ دیویدسون و دیگران، ۲۰۰۰). بنابراین، مغز ما به دو سامانه تقسیم میشود: سامانه گرایش۶ (عاطفه مثبت) و سامانه اجتناب۷ (عاطفه منفی) (دیویدسون و اروین۸، ۱۹۹۹).