«روانشناسی رایج» به نامتعادلی یادشده در بالا نیست.
این نقد، در واقع نقدی متفاوت و جدی است که باید جداگانه پاسخ داده شود. تحقیق در حوزههای عزت نفس، اطمینان، ارزیابی مجددِ مثبت، و مانند آن، چندین دهه ادامه داشته است و روانشناسان مثبتنگرِ تازهکار باید بدانند که چه حوزههای تحقیقاتی و موضوعی پیش از آنها جریان داشته است تا بتوانند تشخیص دهند که چه چیزی «جدید» است و چه چیزی تنها بسط نظریه پیشین است.
هِلد میگوید که پیام سلیگمن گاهی اوقات بسیار یکجانبه، مسیحایی و انتظارگونه است: «بدبینها از بسیاری جهات بازنده هستند» (کتاب شادکامی اصیل). در پشت این سخنان، یک پیام تلویحی وجود دارد: «برجستهتر کردن مثبتها» (و نادیده گرفتن منفیها) بیشترین سودمندی را دارد (هِلد، ۲۰۰۴). اما تحقیقات نشان میدهند که برانگیختگی هر دوی هیجانات و خاطرههای مثبت و منفی برای یکپارچگی و رشد ضروری است (لَرسِن و دیگران، ۲۰۰۳). با اینحال، نباید از نظر دور داشت که محققان بر این باورند که هیچ شاهدی برای این گفته وجود ندارد که تعادلِ دقیق تجربههای مثبت و منفی امری ضروری است (کینگ، ۲۰۰۳). وانگهی، افرادی که خطاهای ادراکی مثبتی را تجربه میکنند، از حال و روز بهتری نسبت به واقعنگران برخورداند.
منتقدان نه تنها از چشمانداز نامتعادل روانشناسی مثبتگرا در پوشش موضوعات انتقاد میکنند؛ همچنین بر این باورند که گزارش سنجشگرانه آنها از موضوعات و یافتههای تحقیقی نیز یکسویه است. روانشناسان مثبتنگر اغلب ادعا میکنند که هیجانات/ادراکات مثبت همواره به سلامت بهتر و طول عمر بیشتر منجر میشوند. این در حالی است که برخی محققان بر این باورند که زنان مسنِ دارای افسردگی خفیف، طولانیتر عمر میکنند (هایبِلز و دیگران، ۲۰۰۲)؛ و در یک مطالعه طولی، سرزندگی و سرخوشی (خوشبینی و احساس شوخطبعی) با جوانمرگی مرتبط بود (فریدمَن و دیگران، ۱۹۹۳).
۵.ابعاد منفیِ گریزناپذیر
انتقاد وَن دورزِن (۲۰۰۹) از روانشناسی مثبتنگر بر اساس این ادعای روانشناسی مثبتنگر مبتنی است که میخواهد پوچی و تُهیتِ مردمان تباهشده عصری را که زندگیهایشان را تهی از معنا مییابند، پُر کند. بهویژه، وَن دورزِن بیان میکند با وجود آنکه کشمکش و سختی امری گریزناپذیر در وجود انسان است، روانشناسی مثبتنگر بر عاقبت به خیری و شادکامی چشم میدوزد. در پاسخ به این انتقاد باید گفت که حوزههای تابآوری و رشدِ پسآسیبی نیز بهطور خاص بر این مفاهیم و بر نحوه درسآموزی از رنج، و ایجاد امور باارزش در خودمان متمرکز هستند. انتقاد دورزن میخواهد فقدان فهم حوزههایی فراتر از شادکامی اصیل و بهباشی درونی را نشان دهد؛ اما همانطور که خواهید دید، روانشناسی مثبتنگر